معبری به آسمان

معبری به آسمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

روز از نو روزی از نو....

27 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک



یا لطـیف

نـوروز، یا روزِ نـو؛ فرقی نمی کند. مهم این است که این روزها، روزهای تازه ای است.

زمینِ خاکی، یک بار دیگر رفت و برگشت. زمین 365 روز گشت و گذارش را نمود و این روزها دوباره از راه برگشته تا نفسی تازه کند.

روزها، نو و تازه میشوند و گویا کهنگی ایّام به پایان می رسد.

خفتگان طبیعت از خواب زمستانی برخاسته و جوانه هایی که سر در زیر پوسته درختان داشتند، چهره می نمایند.

لحظه های شیرینی است، لحظه های تحویل سال. یادش به خیر آن روزها . . .

آن روزها که همه در ساعت های پایانی سال کهنه، دوان دوان خود را به خانه می رساندیم تا در وقت تحویل سال، همه در کنار سفره هفت سین جمع شده و با توجّه و آمادگی قلب، به اولین ثانیه های سال نو قدم گذاریم.

چقدر می خندیدیم! وقتی که مثلاً یکی از ما در راه خانه بود و دیر می رسید. مادر می گفت: امسال پیوسته در راه خواهی بود. و یا اگر خواب می ماندیم، می گفتند: امسالت همه در خواب خواهد گذشت؛ و ما هم می خندیدیم.

البتّه تحویل سال نو مانند شب قدر نیست تا سرنوشت یک سال ما در آن رقم بخورد؛ اما از قدیم می گفتند: روز از نو، روزی از نو . . .

گاهی دلت می گوید که ای کاش کیلومترشمار زندگی ام کلیدی دوباره خورده و از صفر شروع کنم!

گاهی دوست داری موقعیتی فراهم شده و تصمیم های نو و تازه ای بگیری.

نوروز، یا همان روزِ نو، می تواند شروعی دوباره باشد؛ با تصمیم های جدید.

می توانی آخرین دقیقه های سال کهنه، به فکر بنشینی و دفتر زندگی یک سال گذشته ات را ورق بزنی. آنچه در آن دفتر دیدی که از تو سر زده بوده و ناراحتت می کند، دیگر در دفتر سال نو ننویسی؛ هرگز. و آنبرگ زرّین صفحه های شیرین زندگی ات را تکرار و تکرار کنی.

خود را حساب و کتابی کن و تصمیم بگیر. آری. . . روز از نو و روزی از نو . . .

راستی! امسال نسیم باد نوروزی، شمیم دیگری دارد. شمیمی از یاس . . .

وقتی به تماشای باغ رفته بودم تا غنچه هایی را که به انتظار نسیمِ نوروز نشسته اند بنگرم، دیدم که شبنمی از غم بر رخسار غنچه های خندان گلستان نشسته است. پرسیدم که این چه حال است؟! مگر امسال، نسیم نوروز برایتان چه ارمغان آورده؟! بلبلانی که به تماشای گلستان نشسته بودند به ترنّم آمدند که امسال نسیم نوروز، شمیم یاس دارد؛ در این سال نو، نسیم نوروز از مدینه وزیده است؛ از آنجا که بوی یاس دارد. . . امسال، هستی در سوگ مادر خود نشسته است، و غنچه ها همه داغدار آن بانویی هستند که لطافتش به گلها لطافت بخشید و طرواتش به طبیعت شادابی؛ نگاهش زمین مرده را زنده می ساخت و نور رخسارش، روشنی بخش خورشید بود.

آری؛ امسال، بهار طبیعت مصادف با خزان مادر هستی است.

و هستی در غم مادر خویش، سر بر زانوی غم نهاده . . .

ای نوروزیان! شمیم یاس را از یاد نبرید …..


طلبه پایه چهارم ، قزلو

 1 نظر

امام زمان(عج) اگر تشریف بیاورند همین قرآنی که ما در خانه داریم ودارد خاک می خورد برایمان پیاده میکنند.

26 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک

“بسم الله الرحمن الرحیم”

امام  زمان (عج) - که سلام ودرود خدا بر او باد -  همین قرآنی که ما در خانه داریم ، همین را برایمان پیاده  میکنند ، ایشان که پیغمبر نیستندتا مطلب جدیدی داشته باشند ،ایشان  دین جدشان، رسول خدا (ص) ، که همین قرآن است، زنده می کنند،  تا ما  قرآن  را تنها برای مردگان نخوانیم  تا جاییکه هرگاه صدای قرآن از خانه ای شنیده شود همه می گویند : آخ مثل اینکه صاحب این خانه مرد ، و وقتی که صدای ساز و آواز ورقص وپایکوبی تا نصف شب از خانه ای بلند باشد همه صاحب آن خانه را زنده فرض می کنند در حالی که مرده واقعی همان اوست ؛

او که مرده بیدار شده ، این یکی هنوز خواب است …..  ( ادامه دارد.)

(برگرفته از دست نوشته های بسیجی مجاهد از دست رفته )  (نثار روح اش صلوات )

 3 نظر

پندی از داستان لیلی ومجنون

24 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک

به نام خدا

در مثنوی مولوی آمده که :

مجنون برای دیدن لیلی سوار بر شتری که تازه بچه ای به دنیا آورده بود شد. در راه مجنون از عشق به لیلی وبه یاد او گاه گاهی از خود بی خود می گشت وافسار شتر از دستش رها می شد، شتر هم تا چنین می دید رو به سوی طویله وبچه اش می کرد وبه عشق بچه اش به آن سمت می شتافت ، این کار چندین بار تکرار شد . مجنون به خود آمد ودید به این شکل هرگز به مقصد نخواهد رسید مدتی است در حال رفتن است اما هنوز  به ده قدمی طویله هم نرسیده. فورا از شتر پیاده شد وبه شتر گفت : این طوری نمی شود واقعیت این است که ما هردو عاشقیم ولی ضد هم، تو برو پیش معشوقت ،من نیز به سوی لیلی می روم.

این داستان لطیف به ما می آموزد که ؛مثال این بدن مادی ومیل اش به دنیا و خاک واز آن طرف روح ملکوتی انسان ومیل اش به ملکوت وعالم بالا ،مثال مجنون وشترش است بالاخره یا باید به دنبال خواسته های مادی رفت یا قید این بدن رازد واز آن پیاده گشت تا به طویله خودش برود، چرا که دیر یا زود مارا از گرده ی این بدن پیاده خواهند کرد، پس به فرمایش رسول اکرم(ص): ” موتوا قبل ان تموتوا". این طور نباشد که هفتاد، هشتاد سال به عشق  خدا، به قول خودمان ،نماز بخوانیم بعد چشم باز کنیم وببینیم که هنوز ده قدمی طویله هم نیستسم. نمی گویم ترک دنیا کن زندگی ات را بکن ولی حرص نزن خودت را خراب نکن زندگی ابد را فدای دنیا نکن ….اگر حریص از دنیا بروی ناقص الخلقه محشور خواهی شد . هان ای عزیزبه هوش باش……….

برگرفته از دست نوشته های بسیجی ایی مجاهد و از دست رفته (نثار روح اش صلوات ).

 نظر دهید »

اینجـــا ابتداے آخرین زمستان ِ بـے توست

21 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک


اینجـــا ابتداے آخرین زمستان ِ بـے توست

صـــداے مــرا از عمــق ِ فاجعـــ ه میشنـــوـے

قبـل از آمـدن بهــــار

یا مــے آیـے

یــا مــے روم…

پی نوشت:

◥ یوســـــف زهرا ◣

جمعــﮧ ایے دیگر پـَــــر!

کے برایت پــَــــر پـــَــر مے شویم؟

مثل جمعـــﮧ ها!



 

 1 نظر

پای درس حاج محمد اسماعیل دولابی

18 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک

ღ  لا اله الا الله  ღ

در “لا اله” هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن…
در “الا” تشدید را محکم ادا کن
تا اگر چیزی باقی مانده از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود.
آنگاه “الله” را بگو تا همه دلت را تصرف کند.

” حاج محمد اسماعیل دولابی  ”

 1 نظر

نیت طلبگی از زبان آیت الله مجتهدی (ره)

18 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک


آیت الله مجتهدی(ره):

آمده ای طلبه شوی ، نیتت را درست کن


نه اینکه پدرت مجبورت کرده طلبه شی
یا اینکه میخواهد بعد از خودش محراب از دست نرود تو را فرستاده طلبه شی


یا برای معافیت تحصیلی آمده ای، یا برای گرفتن شهریه آمدی


یا با خودت گفتی: حالا که پشت کنکور گیرکرده ایم برویم طلبه شویم


یا از خانه بیرونت کرده اند آمده ای حوزه . یابیکاربوده ای آمده ای سرگرم بشوی
یا اینکه بخواهی رئیس بشوی . یا مقامی یاشهرتی به دست بیاوری یامرجع بشوی


اینها هیچ فایده ندارد

بایدخالصِ خالص و برای خدا باشی


بگو :

خدایا آمدم آدم بشم و

بعد از این دست عده ای رابگیرم . .


 3 نظر

نزول آیه حجاب

06 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک

روزی در هوای گرم مدینه ،زنی جوان و زیبا در حالی که طبق معمول روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوشش پیدا بود، از کوچه عبور می کرد.

مردی از اصحاب رسول خدا(ص) از طرف مقابل می آمد. آن منظره زیبا سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زیبا شد که از خودش و اطرافیانش غافل گشت و جلو خودش را نگاه نمی کرد.

حجاب چتر است

آن زن وارد کوچه ای شد و جوان با چشم خود او را دنبال می کرد. همانطور که می رفت، ناگهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت ، وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود. با همین حال به حضور رسول اکرم رفت و ماجرا را به عرض او رساند. اینجا بود که آیه مبارکه نازل شد:

«ای پیامبر! به مومنان بگو که دیده هاشان را فرو گیرند و عورتهاشان را نگاه دارند زیرا که آن برای ایشان پاکیزه تر است .به درستی که خدا – به آنچه می کنند – آگاه است . و به زنان باایمان نیز بگو که دیده هاشان را فرو گیرند و عورتهاشان را نگاه دارند و زیور و زینت خود را – مگر آنچه از آن آشکار آمد- ظاهر نسازند و باید که روسریها و مقنعه هاشان را بر گریبانهاشان فرو گذارند و پیرایه های خود را ظاهر نسازندمگر برای شوهرانشان ، یا پدرانشان ، یا پدران شوهرانشان، یا پسران خواهرانشان ، یا زنانشان ، یا مملوکان ، یا دیوانگان و افراد ابله ، یا کودکان غیر ممیّز»

برگرفته از کتاب : داستانهای استاد شهید مرتضی مطهری
اثر: علیرضا مرتضوی

 نظر دهید »

قرار بود در مدینه نمانی

03 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک

 

سفر بهانه بود ،

قرار بود در مدینه نمانی ،

قرار بود این فاطمه حرم داشته باشد …

 

 1 نظر

چهار نفر دعایشان بر نمی گردد..

23 بهمن 1391 توسط طلبۀ کوچک


استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان(ره) می فرمودند: اگر می خواهی قدر مادرت را بفهمی، یک شب دو تا آجر به شکمت ببند و بخواب. در همان شب متوجه سختی ولادت و بارداری خواهی شد.

خلاصه اگر پدر و مادر از شما ناراضی باشند، کارت گیر می کند و سلب توفیق می شوی. کاری کن پدر و مادر برای تو دعا کنند که دعای آنها مستجاب است.

حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اربعه لا ترد لهم … ؛ چهار نفر دعایشان بر نمی گردد و مستجاب می شود:

۱. امام عادل.
۲. دعای پدر و مادر در حق فرزند.
۳. کسی که برای برادر مؤمن اش در غیاب او دعا کند.
۴. مظلوم.

جلوی پدر و مادر راه مرو. وقتی آیت الله العظمی خویی(ره) برای دیدن طلاب از نجف به قم و به مدرسه فیضیه آمدند، جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود، اول داخل شود. من هر موقع با پدرم به مسجد می آمدم، می ایستادم تا اول ایشان وارد شوند.

وقتی مادر شیخ انصاری(ره) فوت کرد، شیخ خیلی گریه می کردند، وقتی علت را از ایشان پرسیدند، شیخ فرمود: زیرا ثواب و توفیق زیادی (یعنی خدمت مادر) از دستم رفت. روزی شیخ به درس حاضر نشدند.
شاگردان به منزل شیخ رفتند و دیدند مادر شیخ مریض است و شیخ مشغول پرستاری از مادر هستند.

حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: الجنة تحت اقدام الامهات؛ بهشت زیر پای مادران است. گاهی برو دست پدر و مادرت را ببوس.


منبع: بیانات حضرت آیت الله مجتهدی(ره)، خانه خوبان، ش۴۲، ص۱۳.

 

 4 نظر

بیستــــ و دو بهمن نقطه سرخط

21 بهمن 1391 توسط طلبۀ کوچک

 

نقطه ای نیز نبودم

از کران تا بیکران شور و غوغا برپا بود . .

آسمانیان و زمینیان دست در دستِ هم بر خصم تازیانه میزدند

و من همچنان نبودم ..

میگوید در همان صباح با یاری حقِ مطلق و دلهای پاکشان پیروز شدند

دستهای خونین را قطع

و خاکِ مقدس را از قدومشان پاکسازی کردند


زمان میگذشت

خاکِ مقدس با خونها در می آمیخت

و مقدس تر میشد !


در همان روزگاری که آسمانیان فوج فوج عروج میکردند

و با خونشان ریشه ها را سیراب و قوی ،

بر روی این خاک ، هستی یافتم

و نقطه ای شدم کم رنگ در آن !

.

.

.

من و او هر روز بزرگتر میشدیم

و

دست در دستِ هم رشد میکردیم

با غم و شادی ؛

سالها گذشت

و من و او بالنده تر

.

.
با خونهایی که نثارش کرده بودند ، بسیار ستبر و پر شوکت شده بود !

دلم از این میسوخت که خونِ من سراسر بی لیاقتی بوده

چشم ها و دست ها و پاهایم نیز

چرا که هیچشان را لمس نکرده

هیچشان را ندیده بود

تنها ، با او و در کنارِ او قد کشیدم

همین مرا برای زیستن و شادی ام کفایت میکرد !

.

.
از نقطه بودن خسته ام

میخواهم تیر باشم

تیری پر زهر بر قلبِ دشمنانِ خاکِ مقدس تر شده ام

امشب با ندای الله اکبری که بر تمام وطنم طنین انداز شد

همان خونِ سراسر بی لیاقتم در رگهایم جنبشی را آغاز کرد

که خبر از نقطه نبودنم میدهند

خبر از پالایشِ خونم برای یک نبرد .

.

.
تصمیمم را میگیرم

فردا روزِ من است

روزِ پیوند قدوم من و خاکِ آغشته به خون

روزِ فریادم و اعلام آمادگی برای خون دادن

روز همنوا شدن

فردا 22 بهمن است

نقطه سر خط


تا حقِ مطلق ابدی باحق یا مهدی


طلبه پایه چهار ؛ فاطمه قزلو


 

 7 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11

معبری به آسمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پایِ منبرِ عمار ولایت ؛ آقای پناهیان
  • دلنوشته
  • دلنوشته
  • درس اخلاق
  • طلبگی
  • حجاب
  • اخبار حوزه
    • اخبار پژوهشی
  • توصیه های مقام معظم رهبری
  • مناسبتی
  • مقالات علمی
  • منتظران ظهور
  • خانه

آرشیوها

  • مهر 1395 (2)
  • شهریور 1395 (4)
  • مرداد 1394 (6)
  • مرداد 1393 (1)
  • تیر 1393 (3)
  • خرداد 1393 (2)
  • بهمن 1392 (1)
  • دی 1392 (2)
  • آذر 1392 (6)
  • آبان 1392 (3)
  • مهر 1392 (5)
  • شهریور 1392 (2)
  • بیشتر...

آمار

  • امروز: 36
  • دیروز: 4
  • 7 روز قبل: 8
  • 1 ماه قبل: 279
  • کل بازدیدها: 119901

اوقات شرعی

آیه قرآن
حدیث موضوعی

کد برای وبلاگ، کد آهنگ وبلاگ، کد قالب وبلاگ بلاگفاکد مداحی برای وبلاگ، کد نوحه برای وبلاگ، کد مولودی برای وبلاگحب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل

کد ذکر ایام هفته
  • کد نمایش افراد آنلاین
  • معبری به آسمان

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس