روز از نو روزی از نو....
یا لطـیف
نـوروز، یا روزِ نـو؛ فرقی نمی کند. مهم این است که این روزها، روزهای تازه ای است.
زمینِ خاکی، یک بار دیگر رفت و برگشت. زمین 365 روز گشت و گذارش را نمود و این روزها دوباره از راه برگشته تا نفسی تازه کند.
روزها، نو و تازه میشوند و گویا کهنگی ایّام به پایان می رسد.
خفتگان طبیعت از خواب زمستانی برخاسته و جوانه هایی که سر در زیر پوسته درختان داشتند، چهره می نمایند.
لحظه های شیرینی است، لحظه های تحویل سال. یادش به خیر آن روزها . . .
آن روزها که همه در ساعت های پایانی سال کهنه، دوان دوان خود را به خانه می رساندیم تا در وقت تحویل سال، همه در کنار سفره هفت سین جمع شده و با توجّه و آمادگی قلب، به اولین ثانیه های سال نو قدم گذاریم.
چقدر می خندیدیم! وقتی که مثلاً یکی از ما در راه خانه بود و دیر می رسید. مادر می گفت: امسال پیوسته در راه خواهی بود. و یا اگر خواب می ماندیم، می گفتند: امسالت همه در خواب خواهد گذشت؛ و ما هم می خندیدیم.
البتّه تحویل سال نو مانند شب قدر نیست تا سرنوشت یک سال ما در آن رقم بخورد؛ اما از قدیم می گفتند: روز از نو، روزی از نو . . .
گاهی دلت می گوید که ای کاش کیلومترشمار زندگی ام کلیدی دوباره خورده و از صفر شروع کنم!
گاهی دوست داری موقعیتی فراهم شده و تصمیم های نو و تازه ای بگیری.
نوروز، یا همان روزِ نو، می تواند شروعی دوباره باشد؛ با تصمیم های جدید.
می توانی آخرین دقیقه های سال کهنه، به فکر بنشینی و دفتر زندگی یک سال گذشته ات را ورق بزنی. آنچه در آن دفتر دیدی که از تو سر زده بوده و ناراحتت می کند، دیگر در دفتر سال نو ننویسی؛ هرگز. و آنبرگ زرّین صفحه های شیرین زندگی ات را تکرار و تکرار کنی.
خود را حساب و کتابی کن و تصمیم بگیر. آری. . . روز از نو و روزی از نو . . .
راستی! امسال نسیم باد نوروزی، شمیم دیگری دارد. شمیمی از یاس . . .
وقتی به تماشای باغ رفته بودم تا غنچه هایی را که به انتظار نسیمِ نوروز نشسته اند بنگرم، دیدم که شبنمی از غم بر رخسار غنچه های خندان گلستان نشسته است. پرسیدم که این چه حال است؟! مگر امسال، نسیم نوروز برایتان چه ارمغان آورده؟! بلبلانی که به تماشای گلستان نشسته بودند به ترنّم آمدند که امسال نسیم نوروز، شمیم یاس دارد؛ در این سال نو، نسیم نوروز از مدینه وزیده است؛ از آنجا که بوی یاس دارد. . . امسال، هستی در سوگ مادر خود نشسته است، و غنچه ها همه داغدار آن بانویی هستند که لطافتش به گلها لطافت بخشید و طرواتش به طبیعت شادابی؛ نگاهش زمین مرده را زنده می ساخت و نور رخسارش، روشنی بخش خورشید بود.
آری؛ امسال، بهار طبیعت مصادف با خزان مادر هستی است.
و هستی در غم مادر خویش، سر بر زانوی غم نهاده . . .
ای نوروزیان! شمیم یاس را از یاد نبرید …..
طلبه پایه چهارم ، قزلو