معبری به آسمان

معبری به آسمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تفاوت فلسفه و عرفان در کلام علامه

07 آبان 1392 توسط طلبۀ کوچک

 

 

“فلسفه” حرف می آورد و “عرفان” سکوت

آن عقل را بال و پر می دهد و این عقل را بال و پر می کـــَنـَد

آن نور است و این نار

آن درسی بود و این در سینه

از آن دلشاد شوی و از این دلدار

از آن خدا جو شوی و از این خدا خو

آن به خدا کشاند و این به خدا رساند

آن راه است و این مقصد

آن شجر است و این ثمر

آن فخر است و این فقر

آن کجا و این کجا !


” علامه حسن زاده آملی “

 نظر دهید »

روایتی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی

28 مهر 1392 توسط طلبۀ کوچک

مرحوم حضرت آیت الله العظمی سید محمد حسین حسینی تهرانی رحمة الله علیه در کتاب روح مجرد می فرمایند:

«آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و

شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و

تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم،عمل

طبق مضمون این روایت بود؛ و علاوه بر این می فرموده اند باید آن را در جیب خود داشته باشندو هفته ای یکی،

دو بار آن را مطالعه نمایند. »


متن‌ کامل‌ روایت‌ عنوان‌ بصری‌ با ترجمه‌ آن‌

این‌ روایت‌ از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ منقول‌ است، و مجلسی‌ در کتاب‌ «بحار الانوار» ذکر نموده‌ است؛ و چون‌ دستورالعمل‌ جامعی‌ است‌ که‌ از ناحیة‌ آن‌ إمام‌ هُمام‌ نقل‌ شده‌ است، ما در اینجا عین‌ الفاظ‌ و عبارات‌ روایت‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ ترجمه‌اش‌ را بدون‌ اندک‌ تصرّف‌ ذکر می‌نمائیم‌ تا محبّین‌ و عاشقین‌ سلوک‌ إلی‌ الله‌ از آن‌ متمتّع‌ گردند:

أَقُولُ: وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَآئِیِّ قَدَّسَ اللَهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ:

قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَهُ، عَنْ عُِنْوَانِ الْبَصْرِیِّ؛ وَ کَانَ شَیْخًا کَبِیرًا قَدْ أَتَی عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً.

قَالَ: کُنْتُ أَخْتَلِفُ إلَی‌ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ. فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ الْمَدِینَةَ اخْتَلَفْتُ إلَیْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ ءَاخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ.

«میگویم‌: من‌ به‌ خطّ شیخ‌ ما: بهاء الدّین‌ عامِلی‌ قَدَّس‌ الله‌ روحَه‌ چیزی‌ را بدین‌ عبارت‌ یافتم‌:»

شیخ‌ شمس‌ الدّین‌ محمّد بن‌ مکّیّ (شهید اوّل) گفت‌: من‌ نقل‌ میکنم‌ از خطّ شیخ‌ احمد فراهانی‌ رحمه‌ الله‌ از عُنوان‌ بصری؛ و وی‌ پیرمردی‌ فرتوت‌ بود که‌ از عمرش‌ نود و چهار سال‌ سپری‌ می‌گشت.

او گفت‌: حال‌ من‌ اینطور بود که‌ به‌ نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ رفت‌ و آمد داشتم. چون‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ مدینه‌ آمد، من‌ به‌ نزد او رفت‌ و آمد کردم، و دوست‌ داشتم‌ همانطوریکه‌ از مالک‌ تحصیل‌ علم‌ کرده‌ام، از او نیز تحصیل‌ علم‌ نمایم.

فَقَالَ لِی‌ یَوْمًا: إنِّی‌ رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی‌ أَوْرَادٌ فِی‌ کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ ءَانَآءِ اللَیْلِ وَ النَّهَارِ، فَلاَ تَشْغَلْنِی‌ عَنْ وِرْدِی! وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إلَیْهِ.

«پس‌ روزی‌ آنحضرت‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ مردی‌ هستم‌ مورد طلب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ (آزاد نیستم‌ و وقتم‌ در اختیار خودم‌ نیست، و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند) و علاوه‌ بر این، من‌ در هر ساعت‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز، أوراد و اذکاری‌ دارم‌ که‌ بدانها مشغولم. تو مرا از وِردم‌ و ذِکرم‌ باز مدار! و علومت‌ را که‌ میخواهی، از مالک‌ بگیر و در نزد او رفت‌ و آمد داشته‌ باش، همچنانکه‌ سابقاً حالت‌ اینطور بود که‌ به‌ سوی‌ وی‌ رفت‌ و آمد داشتی.»

فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ، وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ، وَ قُلْتُ فِی‌ نَفْسِی‌: لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْرًا لَمَا زَجَرَنِی‌ عَنِ الاِخْتِلاَفِ إلَیْهِ وَ الاْخْذِ عَنْهُ.

فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إلَی‌ الرَّوْضَةِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ: أَسْأَلُکَ یَا اللَهُ یَا اللَهُ! أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ، وَ تَرْزُقَنِی‌ مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی‌ بِهِ إلَی‌ صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ!

«پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی‌ بیرون‌ شدم، و با خود گفتم‌: اگر حضرت‌ در من‌ مقدار خیری‌ جزئی‌ را هم‌ تفرّس‌ می‌نمود، هر آینه‌ مرا از رفت‌ و آمد به‌ سوی‌ خودش، و تحصیل‌ علم‌ از محضرش‌ منع‌ و طرد نمی‌کرد.»

پس‌ داخل‌ مسجد رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و ا´له‌ شدم‌ و بر آنحضرت‌ سلام‌ کردم. سپس‌ فردای‌ آن‌ روز به‌ سوی‌ روضه‌ برگشتم‌ و در آنجا دو رکعت‌ نماز گزاردم‌ و عرض‌ کردم‌: ای‌ خدا! ای‌ خدا! من‌ از تو میخواهم‌ تا قلب‌ جعفر را به‌ من‌ متمایل‌ فرمائی، و از علمش‌ به‌ مقداری‌ روزی‌ من‌ نمائی‌ تا بتوانم‌ بدان، به‌ سوی‌ راه‌ مستقیم‌ و استوارت‌ راه‌ یابم!

وَ رَجَعْتُ إلَی‌ دَارِی‌ مُغْتَمًّا وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إلَی‌ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی‌ مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ.

فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی‌ إلاَّ إلَی‌ الصَّلَوةِ الْمَکْتُوبَةِ، حَتَّی‌ عِیلَ صَبْرِی.

فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی‌ تَنَعَّلْتُ وَتَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَرًا، وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ.

«و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر اشراب‌ گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم. بنابراین‌ از منزلم‌ خارج‌ نشدم‌ مگر برای‌ نماز واجب‌ (که‌ باید در مسجد با امام‌ جماعت‌ بجای‌ آورم) تا به‌ جائیکه‌ صبرم‌ تمام‌ شد.»

در اینحال‌ که‌ سینه‌ام‌ گرفته‌ بود و حوصله‌ام‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود نعلَین‌ خود را پوشیدم‌ و ردای‌ خود را بر دوش‌ افکندم‌ و قصد زیارت‌ و دیدار جعفر را کردم؛ و این‌ هنگامی‌ بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم.

فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ، فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ: مَاحَاجَتُکَ!؟

فَقُلْتُ: السَّلاَمُ عَلَی‌ الشَّرِیفِ.

فَقَالَ: هُوَ قَآئِمٌ فِی‌ مُصَلاَّهُ. فَجَلَسْتُ بِحِذَآءِ بَابِهِ. فَمَا لَبِثْتُ إلاَّ یَسِیرًا إذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ: ادْخُلْ عَلَی‌ بَرَکَةِ اللَهِ. فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ. فَرَدَّ السَّلاَمَ وَ قَالَ: اجْلِسْ! غَفَرَ اللَهُ لَکَ!

«پس‌ چون‌ به‌ درِ خانة‌ حضرت‌ رسیدم، اذن‌ دخول‌ خواستم‌ برای‌ زیارت‌ و دیدار حضرت. در اینحال‌ خادمی‌ از حضرت‌ بیرون‌ آمد و گفت‌: چه‌ حاجت‌ داری!؟»

گفتم‌: سلام‌ کنم‌ بر شریف.

خادم‌ گفت‌: او در محلّ نماز خویش‌ به‌ نماز ایستاده‌ است. پس‌ من‌ مقابل‌ درِ منزل‌ حضرت‌ نشستم. در اینحال‌ فقط‌ به‌ مقدار مختصری‌ درنگ‌ نمودم‌ که‌ خادمی‌ آمد و گفت‌: به‌ درون‌ بیا تو بر برکت‌ خداوندی‌ (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من‌ داخل‌ شدم‌ و بر حضرت‌ سلام‌ نمودم. حضرت‌ سلام‌ مرا پاسخ‌ گفتند و فرمودند: بنشین! خداوندت‌ بیامرزد!

فَجَلَسْتُ، فَأَطْرَقَ مَلِیًّا، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ: أَبُو مَنْ!؟

قُلْتُ: أَبُو عَبْدِاللَهِ!

قَالَ: ثَبَّتَ اللَهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا مَسْأَلَتُکَ!؟

فَقُلْتُ فِی‌ نَفْسِی‌: لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی‌ مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَآءِ لَکَانَ کَثِیرًا.

«پس‌ من‌ نشستم، و حضرت‌ قدری‌ به‌ حال‌ تفکّر سر به‌ زیر انداختند و سپس‌ سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات‌ چیست!؟»

گفتم‌: أبوعبدالله‌ (پدر بندة‌ خدا)!

حضرت‌ گفتند: خداوند کنیه‌ات‌ را ثابت‌ گرداند و تو را موفّق‌ بدارد ای‌ أبوعبدالله! حاجتت‌ چیست!؟

من‌ در این‌ لحظه‌ با خود گفتم‌: اگر برای‌ من‌ از این‌ دیدار و سلامی‌ که‌ بر حضرت‌ کردم‌ غیر از همین‌ دعای‌ حضرت‌ هیچ‌ چیز دگری‌ نباشد، هرآینه‌ بسیار است.

ثمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ: مَا مَسْأَلَتُکَ!؟

فَقُلْتُ: سَأَلْتُ اللَهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ، وَ یَرْزُقَنِی‌ مِنْ عِلْمِکَ؛ و أَرْجُو أَنَّ اللَهَ تَعَالَی‌ أَجَابَنِی‌ فِی‌ الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ.

فَقَالَ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی‌ قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌ أَنْ یَهْدِیَهُ. فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی‌ نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ، وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یُفْهِمْکَ!

«سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و گفت‌: چه‌ میخواهی!؟»

عرض‌ کردم‌: از خداوند مسألت‌ نمودم‌ تا دلت‌ را بر من‌ منعطف‌ فرماید، و از علمت‌ به‌ من‌ روزی‌ کند؛ و از خداوند امید دارم‌ که‌ آنچه‌ را که‌ دربارة‌ حضرت‌ شریف‌ تو درخواست‌ نموده‌ام‌ به‌ من‌ عنایت‌ نماید.

حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله! علم‌ به‌ آموختن‌ نیست. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ که‌ در دل‌ کسی‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ ارادة‌ هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ میخواهی، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی؛ و بواسطة‌ عمل‌ کردن‌ به‌ علم، طالب‌ علم‌ باشی؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند.

قُلْتُ: یَا شَرِیفُ! فَقَالَ: قُلْ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ!

قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ!؟

قَالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیَآءَ: أَنْ لاَ یَرَی‌ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْکًا، لاِنَّ الْعَبِیدَ لاَ یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ؛ وَ لاَ یُدَبِّرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرًا؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَی‌ بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.

فَإذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ مِلْکًا هَانَ عَلَیْهِ الاْءنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ؛ وَ إذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَی‌ مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَآئِبُ الدُّنْیَا؛ وَ إذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ وَ نَهَاهُ، لاَیَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إلَی‌ الْمِرَآءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ.

فَإذَا أَکْرَمَ اللَهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلاَثَةِ هَانَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا، وَ إبْلِیسُ، وَ الْخَلْقُ؛ و لاَ یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُرًا وَ تَفَاخُرًا، وَ لاَ یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزًّا وَ عُلُوًّا، وَ لاَ یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلاً.

فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَی. قَالَ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌:

تِلْکَ الدَّارُ ا لاْ خِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی‌ الاْرْضِ وَ لاَ فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.

«گفتم‌: ای‌ شریف! گفت‌: بگو: ای‌ پدر بندة‌ خدا (أبا عبدالله)!»

گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است؟

گفت‌: سه‌ چیز است‌: اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛ و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛ و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است.

بنابراین، اگر بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود؛ و چون‌ بندة‌ خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد؛ و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید.

پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی‌ بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی‌ سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی‌ و فخریّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نمیرود، و آنچه‌ را که‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ می‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خویشتن‌ طلب‌ نمی‌نماید، و روزهای‌ خود را به‌ بطالت‌ و بیهوده‌ رها نمی‌کند.

و اینست‌ اوّلین‌ پلّه‌ از نردبان‌ تقوی. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ میفرماید:

آن‌ سرای‌ آخرت‌ را ما قرار میدهیم‌ برای‌ کسانیکه‌ در زمین‌ ارادة‌ بلندمنشی‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمی‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پیروزی‌ و سعادت‌ در پایان‌ کار، انحصاراً برای‌ مردمان‌ با تقوی‌ است.

قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! أَوْصِنِی!

قَالَ: أُوصِیکَ بِتِسْعَةِ أَشْیَآءَ، فَإنَّهَا وَصِیَّتِی‌ لِمُرِیدِی‌ الطَّرِیقِ إلَی‌ اللَهِ تَعَالَی، وَ اللَهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لاِسْتِعْمَالِهِ.

ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ رِیَاضَةِ النَّفْسِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ الْحِلْمِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ الْعِلْمِ. فَاحْفَظْهَا، وَ إیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا!

قَالَ عُِنْوَانٌ: فَفَرَّغْتُ قَلْبِی‌ لَهُ.

«گفتم‌: ای‌ أباعبدالله! به‌ من‌ سفارش‌ و توصیه‌ای‌ فرما!»

گفت‌: من‌ تو را به‌ نُه‌ چیز وصیّت‌ و سفارش‌ می‌نمایم؛ زیرا که‌ آنها سفارش‌ و وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ اراده‌ کنندگان‌ و پویندگان‌ راه‌ خداوند تعالی؛ و از خداوند مسألت‌ می‌نمایم‌ تا ترا در عمل‌ به‌ آنها توفیق‌ مرحمت‌ فرماید.

سه‌ تا از آن‌ نُه‌ امر دربارة‌ تربیت‌ و تأدیب‌ نفس‌ است، و سه‌ تا از آنها در بارة‌ حلم‌ و بردباری‌ است، و سه‌ تا از آنها دربارة‌ علم‌ و دانش‌ است. پس‌ ای‌ عنوان‌ آنها را به‌ خاطرت‌ بسپار، و مبادا در عمل‌ به‌ آنها از تو سستی‌ و تکاهل‌ سر زند!

عنوان‌ گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی‌ نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ میفرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم.

فَقَالَ: أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الرِّیَاضَةِ: فَإیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لاَ تَشْتَهِیهِ، فَإنَّهُ یُورِثُ الْحَمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ؛ وَ لاَ تَأْکُلْ إلاَّ عِنْدَ الْجُوعِ؛ وَ إذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلاَلاً وَ سَمِّ اللَهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ:

مَا مَلاَ ءَادَمِیٌّ وِعَآءًا شَرًّا مِنْ بَطْنِهِ؛ فَإنْ کَانَ وَ لاَبُدَّ فَثُلْثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلْثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلْثٌ لِنَفَسِهِ.

«پس‌ حضرت‌ فرمود: امّا آن‌ چیزهائی‌ که‌ راجع‌ به‌ تأدیب‌ نفس‌ است‌ آنکه‌: مبادا چیزی‌ را بخوری‌ که‌ بدان‌ اشتها نداری، چرا که‌ در انسان‌ ایجاد حماقت‌ و نادانی‌ میکند؛ و چیزی‌ مخور مگر آنگاه‌ که‌ گرسنه‌ باشی؛ و چون‌ خواستی‌ چیزی‌ بخوری‌ از حلال‌ بخور و نام‌ خدا را ببر و به‌ خاطر آور حدیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ را که‌ فرمود:»

هیچوقت‌ آدمی‌ ظرفی‌ را بدتر از شکمش‌ پر نکرده‌ است. بناءً علیهذا اگر بقدری‌ گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید، پس‌ به‌ مقدار ثُلث‌ شکم‌ خود را برای‌ طعامش‌ بگذارد، و ثلث‌ آنرا برای‌ آبش، و ثلث‌ آنرا برای‌ نفَسش.

وَ أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الْحِلْمِ: فَمَنْ قَالَ لَکَ: إنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرًا فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرًا لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً!

وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ: إنْ کُنْتَ صَادِقًا فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَهَ أَنْ یَغْفِرَلِی؛ وَ إنْ کُنْتَ کَاذِبًا فِیمَا تَقُولُ فَاللَهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ.

وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَی‌ فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرَّعَآءِ.

«و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ بردباری‌ و صبر است‌: پس‌ کسیکه‌ به‌ تو بگوید: اگر یک‌ کلمه‌ بگوئی‌ ده‌ تا می‌شنوی‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ کلمه‌ بگوئی‌ یکی‌ هم‌ نمی‌شنوی!»

و کسیکه‌ ترا شتم‌ و سبّ کند و ناسزا گوید، به‌ وی‌ بگو: اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.

و اگر کسی‌ تو را بیم‌ دهد که‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت، تو او را مژده‌ بده‌ که‌ من‌ دربارة‌ تو خیرخواه‌ می‌باشم‌ و مراعات‌ تو را می‌نمایم.

وَ أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الْعِلْمِ: فَاسْأَلِ الْعُلَمَآءَ مَا جَهِلْتَ، وَ إیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتًا وَ تَجْرِبَةً؛ وَ إیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئًا، وَ خُذْ بِالاِحْتِیاطِ فِی‌ جَمِیعِ مَا تَجِدُ إلَیْهِ سَبِیلاً؛ وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الاْسَدِ، وَ لاَ تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْرًا!

قُمْ عَنِّی‌ یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ؛ وَ لاَ تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی؛ فَإنِّی‌ امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی؛ و السَّلاَمُ عَلَی‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی.

«و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ علم‌ است‌: پس، از علماء بپرس‌ آنچه‌ را که‌ نمیدانی؛ و مبادا چیزی‌ را از آنها بپرسی‌ تا ایشان‌ را به‌ لغزش‌ افکنی‌ و برای‌ آزمایش‌ و امتحان‌ بپرسی؛ و مبادا که‌ از روی‌ رأی‌ خودت‌ به‌ کاری‌ دست‌ زنی؛ و در جمیع‌ اموری‌ که‌ راهی‌ به‌ احتیاط‌ و محافظت‌ از وقوع‌ در خلافِ امر داری‌ احتیاط‌ را پیشة‌ خود ساز؛ و از فتوی‌ دادن‌ بپرهیز همانطور که‌ از شیر درنده‌ فرار میکنی؛ و گردن‌ خود را جِسر و پل‌ عبور برای‌ مردم‌ قرار نده.»

ای‌ پدر بندة‌ خدا (أبا عبدالله) دیگر برخیز از نزد من! چرا که‌ تحقیقاً برای‌ تو خیر خواهی‌ کردم؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من‌ فاسد مکن، زیرا که‌ من‌ مردی‌ هستم‌ که‌ روی‌ گذشت‌ عمر و ساعات‌ زندگی‌ حساب‌ دارم، و نگرانم‌ از آنکه‌ مقداری‌ از آن‌ بیهوده‌ تلف‌ شود؛ و تمام‌ مراتب‌ سلام‌ و سلامت‌ خداوند برای‌ آن‌ کسی‌ باد که‌ از هدایت‌ پیروی‌ میکند، و متابعت‌ از پیمودن‌ طریق‌ مستقیم‌ می‌نماید

 

 1 نظر

راهِ پـاک شدنِ طلبــ ه

20 شهریور 1392 توسط طلبۀ کوچک

 

وقتی شخصی ” طلبـــ ه ” می‌شود

مانند انگــور است كه بر اثر جوشاندن نجــس می‌شود

و راه پـاك شدن آن، ثلـثان است !


” آیت الله‌ حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) “

 1 نظر

در مزایای طلبه‌گی

01 مرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

مزایای طلبه‌گی چیست؟

و طلبه‌گی چه امکان‌های جدیدی برای یک طلبه ایجاد می‌کند؟

شاید -بر خلاف دید عوام- آنها که کمی با طلاب و روحانیون اهل علم-و نه رجل(!) سیاسی-مرتبط باشند همگی بر این نظر متفق باشند که طلبه‌گی نسبت به جمیع اموری که امروزه از آن کسب درآمد می‌کنند مزیتی نداشته باشد. اگر مزیت مالی طلبه‌گی شهریه‌اش است، که با ماهی ۴۰-۵۰ هزار تومان چه مزیتی ایجاد می‌شود؟ آن هم نه برای ۴ سال و ۵ سال که تا آخر عمر. آدم عاقلی که کمی در بازار کتاب و نشر گذر کرده باشد می‌داند که این مبلغ حوائج مکتوب یک طلبه را هم مرتفع نمی‌کند، چه برسد به هزینه‌های مالی! که البته خداوند رازق است و رزق طالب این مسیر را تضمین کرده-و چه از این بهتر.

و اما اصل بعد از مقدمه: هم‌چو من‌ی که فضای دانشجویی را تجربه کرده‌است مزایای طلبه‌گی را درک می‌کند و آن را می‌فهمد. من‌ی که فضای غیرمعنوی و گاه ضدمعنوی و مادی دانشگاه و دانشجویان‌اش را لمس کرده‌است تفاوت‌ها را متوجه می‌شود.

امروز نمازخانه مدرسه را سیاه‌پوش کردیم. دانشگاه هم که بودیم چنین می‌کردیم. لیکن این کجا و آن کجا؟! بگذاریم و بگذریم.

اول مزیت طلبه‌گی «دیدار علما» است. اساتید در مرتبه اول، و مهمانان مدرسه که گه‌گاه می‌آیند در مرتبه دوم.

دوم مزیت طلبه‌گی «طلب علم» است. فضای آموزشی حوزه از جهات گوناگون با دانشگاه متفاوت است که این دو را در جای دیگری مقایسه خواهیم کرد. و این از چند جهت است: ۱٫ استاد ۲٫طلبه ۳٫درس . استاد و طلبه فرآیند تعلیم و تعلم را عبادت می‌دانند و درس هم که متن دین است. قرآن، حدیث، فقه و اصول،‌ کلام و تاریخ و … . و «کجا دانند حال ما سبک‌بالان ساحل‌ها».

سوم مزیت طلبه‌گی «فضای معنوی» است. آدم‌هایی که در روز با آنها برخورد می‌کنیم در روح و روحیه ما مؤثرند. حالا اگر از صبح و تا شب مجبور باشی با یک مشت آدمی بی‌دین و ایمان هم‌سخن شوی چه بر سرت می‌آید؟ اینکه‌ از صبح تا شب با ۴۰-۵۰ نفر جوانی که همشان علی القاعده دین است چه حالی خواهی داشت؟

چهارم مزیت طلبه‌گی «معرفت دینی» است. و معرفت دینی در حوزه است که به دست می‌آید و از نوادر است که جای دیگری به جز حوزه به دست آید و به جرآت می‌توان گفت آنچه به واسطه تلاش‌های شخصی حاصل می‌شود «شبه معرفت» است و بنیان‌اش بر باد.


منبع

 نظر دهید »

نیت طلبگی از زبان آیت الله مجتهدی (ره)

18 اسفند 1391 توسط طلبۀ کوچک


آیت الله مجتهدی(ره):

آمده ای طلبه شوی ، نیتت را درست کن


نه اینکه پدرت مجبورت کرده طلبه شی
یا اینکه میخواهد بعد از خودش محراب از دست نرود تو را فرستاده طلبه شی


یا برای معافیت تحصیلی آمده ای، یا برای گرفتن شهریه آمدی


یا با خودت گفتی: حالا که پشت کنکور گیرکرده ایم برویم طلبه شویم


یا از خانه بیرونت کرده اند آمده ای حوزه . یابیکاربوده ای آمده ای سرگرم بشوی
یا اینکه بخواهی رئیس بشوی . یا مقامی یاشهرتی به دست بیاوری یامرجع بشوی


اینها هیچ فایده ندارد

بایدخالصِ خالص و برای خدا باشی


بگو :

خدایا آمدم آدم بشم و

بعد از این دست عده ای رابگیرم . .


 3 نظر

منشور طلبگی

23 شهریور 1391 توسط طلبۀ کوچک

بسمه تعالی

رهنمود های امام خمینی (ره) خطاب به روحانیت وحوزه های علمیه :

-صلوات و سلام خدا ورسول خدا بر ار واح  طیبه شهیدان خصوصاً شهدای عزیز حوزه ها  وروحانیت .درود بر حاملان امانت وحی  و…. سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله ی علمیه وعملیه ی  خود را به دم شهادت  و مرکب خون نوشته اندو بر منبر هدایت  ووعظ و.خطابه ی ناس ازشمع حیاتشان  گوهر شب چراغ  ساخته اند. افتخار وآفرین بر شهدای حوزه وروحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس وبحث ومدرسه را بریدند وعقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم بر گرفتند وسبک بالان به میهمانی عرشیان رفتند ودر جمع ملکوتیان شعر حضور سرودند.

سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه ،به پیش تاختند وبرای قوم وملت خود منذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان قطرات خون  وقطعات پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است وحقاٌ از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی رود که در دعوت به حق وراه خونین مبارزه مردم خود اولین قربانی ها را بدهدو مهر ختام دفترش شهادت باشد .

آنان که حلقه ذکر عارفان ودعای سحر مناجاتیان حوزه ها وروحانیت را درک کرده اند در خلسه ی حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند وآنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص وتقرب جز عطیه شهادت نخواسته اند . البته همه مشتاقان وطالبان هم به مراد شهادت نرسیده اند ،یکی چون من عمری در ظلمات حصارها وحجاب ها مانده است ودر خانه عمل وزندگی جز ورق وکتاب منیت نمی یابد ودیگری در اول شب یلدای زندگی ،سینه ی سیاه هوس ها را دریده است وبا سپیده ی سحر عشق، عقد وصال شهادت بسته است. وحال من غافل که هنوز از کتم عدم ها به وجود نیامده ام ،چگونه از وصف غافله سالاران وجود ،وصفی بکنم. من وامثال من از این غافله فقط بانک جرسی می شنویم ، بگذارم وبگذرم .(67/12/13)

- حوزه های روحانیت محل تدریس وتعلیم وتبلیغ ورهبری مسلملنان است. ….جای آنهاست  که امانتدار وجانشین پیغمبرانند. محل امانتداری است وبدیهی است که امانت الهی را نمی توان به دست هر کسی داد.(57/1/3)

- باید دانست که مشکلترین اموروسخت ترین چیزها  دینداری است درلباس اهل علم وزهد وتقوی ، وحفظ قلب نمودن است دراین طریقه.

- از همه کوششها لازمتر ،کوشش دو قشر روحانی ودانشگاهی در راه تهذیب وتربیت خود وجوانان عزیزهمدوش با تعلیم تاحد تخصص است، چراکه با فساد آنان  عالًم  فاسد می شود وبا صلاح آنان صالح…….علم وتخصص بدون تهذیب وتربیت ، بلایی است که امروز بشر مبتلای به آن است ومی رود تا عالم را به آتش کش …..  .(62/1/12)

- بار علم بار سنگینی است که به عهده ی شماست ،آن طور نیست که تنها وظیفه شما تحصیل مشتی الفاظ ومفاهیم باشدبلکه حفظ اسلام واحکام اسلام است که به شما سپرده شده و شما امین وحی الهی هستید وباید ضمن تحصیل علم مشغول تهذیب نفس هم باشید وچنانچه غیر را تبلیغ می کنید نفس خود ر ا هم اصلاح نمایید.(50/10/2)

- هان ای روحانیین اسلامی ! ای علمای ربانی !ای دانشمندان دیندار ! ای گویندگان آیین دوست !ای دینداران خدا خواه! ای خدا خواهان حق پرست! ای حق پرستان شرافتمند!…. موعظت خدای جهان را بخوانید ویگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید وترک نفع های شخصی کرده تا به همه سعادت های دو جهان نا ئل شوید وبا زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید."ان الله فی ایام دهرکم نفحات  الا فتعرضوا لها"(اگاه باشید که برای پروردگار شما در روز های زندگی شما نسیم هایی است ، پس خود را در معرض آنها قرار دهید.   بحار الانوار ج 77، ص 167)

-هیچ حرکتی وعملی از فرد ویا جامعه نیست  مگر اینکه مذهب اسلام برای آن حکمی مقرر داشته .(57/10/18)

- روحانی باید خدمتگذار ارواح مردم باشد،قلوب مردم را حفظ بکند. شماها مامورید که قلب های مردم را حفظ بکنید.(58/6/16)

- من مجددا تاکید میکنم که دنیا امروز تشنه ی  حقایق واحکام نورانی اسلام است وحجت الهی بر همه علما وروحانیون تمام گردیده است…(66/5/6)

منبع: برگرفته از کتاب “روحانیت وحوزه های علمیه از دیدگاه امام خمینی “

 

 نظر دهید »

معبری به آسمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پایِ منبرِ عمار ولایت ؛ آقای پناهیان
  • دلنوشته
  • دلنوشته
  • درس اخلاق
  • طلبگی
  • حجاب
  • اخبار حوزه
    • اخبار پژوهشی
  • توصیه های مقام معظم رهبری
  • مناسبتی
  • مقالات علمی
  • منتظران ظهور
  • خانه

آرشیوها

  • مهر 1395 (2)
  • شهریور 1395 (4)
  • مرداد 1394 (6)
  • مرداد 1393 (1)
  • تیر 1393 (3)
  • خرداد 1393 (2)
  • بهمن 1392 (1)
  • دی 1392 (2)
  • آذر 1392 (6)
  • آبان 1392 (3)
  • مهر 1392 (5)
  • شهریور 1392 (2)
  • بیشتر...

آمار

  • امروز: 11
  • دیروز: 4
  • 7 روز قبل: 8
  • 1 ماه قبل: 279
  • کل بازدیدها: 119901

اوقات شرعی

آیه قرآن
حدیث موضوعی

کد برای وبلاگ، کد آهنگ وبلاگ، کد قالب وبلاگ بلاگفاکد مداحی برای وبلاگ، کد نوحه برای وبلاگ، کد مولودی برای وبلاگحب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل

کد ذکر ایام هفته
  • کد نمایش افراد آنلاین
  • معبری به آسمان

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس