معبری به آسمان

معبری به آسمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پایِ درسِ اخلاقِ آیت الله مجتهدی

03 مرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک


آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌‌داد که بر دل می‌‌نشست؛ به طوری که حتی هم ‌اکنون نیز نشستن پای صحبت و درسِ اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.


از حضرت امام جعفر صادق(ع) مروی است که فرمودند:

« فکر آینه حسنات است و کفاره سیّئات و روشنی دلها و وسعت خلق و به وسیله آن می رسد آدمی به آنچه صلاح امر معاد است و حاصل می شود اطلاع بر عواقب امور و زیادتی در علم و آن خصلتی است که هیچ عبادتی مثل آن نیست.»

برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار


در کتاب کاشف الاسرار داریم که پنج فکر است که آدم را ترقی می دهد. پنج تا فکر است که هر یک ساعتش ثواب ۶۰ سال عبادت دارد.

در وصف اباذر می فرمایند: «کانَ أکثرُ عِبادَةِ أبیذَرٍّ رحمه الله التَّفکُّرَ»؛ پنج تا فکر است انسان را ترقی می دهد. روزی یکی اش را صبح ها بعد از نماز شروع کنید.


♥ خودت را بشناس

اول فکر در خدا شناسی: خودت را بشناس. خودت را که شناختی خدا را هم می شناسی. وقتی خودت را پیدا کردی، به مجرد اینکه فهمیدی که هستی، [خدا را هم می شناسی] لذا می گویند: «من عرف نفسه، فقد عرف ربّه». هر کس خودش را بشناسد. خدا را می شناسد. خودت را که شناختی دیگر خدا برایت معلوم می شود. همانطور که روح شما مجرد است…

من یک وقت خواب دیدم مرده‌ام روحم دارد دنبال جنازه‌ام می رود. من آنم که دنبال جنازه می‌رفت. این بدنم توی تابوت بود. ما خودمان غیر از این بدنمان است. این بدن ما مرکب است. همان طور که ما روح داریم. عالَم هم یک روحی دارد و مجرد است. و آن روح این عالم، خداست. همان که این روح ما در همه اعضای بدن ما هست، نمی شود بگوییم در دستمان هست در پایمان نیست.

تمام بدن ما روح است. در تمام عالم هم خدا هست. در آسمان هست در دریا هم هست. یک جایی باشد که خدا نباشد نیست. تمام دنیا مثل این روح بدن ما که همه جای بدن ما هست. این عالم هم یک روحی دارد. طبیعت بی شعور نیست. طبیعت با شعور است. همین که روح ما کار می کند با روحمان دستمان جلو و عقب می آید، غذا می خوریم.

پس فکر اول در آثار خدا. این توحید مفضّل را بخرید. مال مرحوم مجلسی. فارسی هم هست. که حضرت فرمود: تفکر کن مفضّل در حیوانات. که این پشه را چگونه خدا خلق کرده چیزی که چند وقت پیش شنیدم. الآن یک زن و شوهر که بخواهند ازدواج کنند باید بروند آزمایش خون. اگر خونشان به هم بخورد. اجازه ازدواج می دهند. آن وقت پشه می داند. من این جا خوابیده ام از آن دور می فهمد خون من به او می‌خورد یا نه. اگر بخورد مرا می زند، اگر نخورد نمی زند. لذا گاهی صبح که بیدار می شویم، خانواده می گوید: شب پشه ها نگذاشتند من بخوابم. من می گویم پیش من اصلا نیامده‌اند. معلوم می شود خون من به پشه نمی خورد. خیلی عجیب است. این ها آیات الهی است.

هرچه که فیل دارد پشه هم دارد. پشه اضافه هم دارد. حالا زن و شوهر باید بروند آزمایش خون! پشه قبل از این که آزمایش خون برود، خودش آزمایش دارد. دستگاه دارد. همچین که دارد می آید، از دور می فهمد. یا مثلا پشه آنجا نشسته. شما می خواهی پشه را بکشی. این دست که می رود نزدیکش صدای دست را می شنود، چون دست صدا دارد، هوا را که جا به جا می کند صدا تولید می کند. دماغت می سوزد! تا می خواهی بکشی. او می رود قبلا صدای دست شما را شنیده است.

♥ گناهت را بشناس

دوم: فکر در گناهانی که یک عمر کردم. نمی دانم خدا از من می گذرد یا نه بشینم فکر کنم. یک خوفی در من پیدا بشود. نمی‌دانم با این گناهانی که کردم خدا از من راضی است یا نه. در گناهانت فکر کن.گناهانت را هیچ وقت فراموش نکن. غیبت، دروغ، نگاه به نامحرم، …

♥ نعمت هایت را بشناس

سوم: به نعمت‌هایی که خدا بهت داده فکر کن. زن خوب، اولاد خوب، دین خوب، ولایت اهل بیت، شیعه مرتضی علی (ع) هستی. این ها همه نعمت‌های خداست. «إن تعدّو نعمت الله لاتحصوها». خیلی نعمت‌ها خدا به من داده که به دیگران نداده. آن رفیقم خانه ندارد، من دارم. او زن ندارد، من دارم. او زنش بد است، من زنم نماز شب خوان است.

همه چیز را خدا به ما داده. واقعا چیزهایی به ما داده که به دیگران نداده. گاهی وقت ها من در خیابان می بینم، کارگر دارد خاک می برد. من با خودم می‌گویم ما اگر جای این ها بودیم چه کار می کردیم. بعضی ها الآن در خاک ها می گردند یک تکّه مقوا پیدا کنن ببرند بفروشند. یک لقمه نان تهیه کنند. در بوی گند خاک … به ما اگر صد هزار تومان هم بدهند این کار را می‌کنیم؟

برویم شب‌ها در خاک روبه‌ها بگردیم. یک قاشقی، چنگالی، یک مقوایی، یک نایلونی. از این راه نان می خوردند. خوب این را نگاه کن بگو من اگر جای این بودم چه می کردم. یا شوفر تریلی بودم زن بچه ام را نمی دیدم. هر ده شب یکبار. یک ماه یکبار. در بیابان ها خوابم ببرد. تصادف کنم. درباره همه نعمت هایی که داری بنشین یک روز فکر کن.

♥ بهشت را بشناس

چهارم: فکر در آیات وعد. آیات وعد آیاتی است که در مورد بهشت است. «بشر الصابرین». بشارت بده به صابران. این هایی که داغ اولاد می بینند. ای پیغمبر به آنها برو مژده بده.، بشارت بده: «الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون». هر کس عمل صالح انجام دهد، وارد بهشت می شود. یک عالمه آیات داریم که راجع به بهشت است. به آن آیات وعد می گویند.

♥ جهنم را بشناس

پنجم: فکر در آیات وعید. «وعید» آیات جهنّم است. یکی از آیاتش را بخوانم. «کلّما نضجت جلودهم بدّلنا جلوداً غیرها لیذوقو العذاب» وقتی پوست جهنّمی در جهنّم می سوزد. خدا یک پوست دیگر به بدنش خلق می کند که دو مرتبه بسوزد. باز می سوزد باز پوست دیگر خلق می کند که بسوزد. چون در جهنّم مرگ نیست.

♥ نه در بهشت مرگ است نه در جهنّم. «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ». الْحَیَوَان یعنی حیات. عالم آخرت عالم حیات است. مرگ و میر دیگر آنجا نیست. پس هرچه پوست جهنّمی می سوزد. پوست دیگر جایگزینش می کنند. در این آیات آدم باید فکر کند. گریه کند. بگوید خدایا اگر مرا ببرند جهنّم چه می شود. پوستم هی می سوزد دو مرتبه پوست جدید بدل می روید، «لیذوقوا العذاب»؟


 نظر دهید »

در مزایای طلبه‌گی

01 مرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

مزایای طلبه‌گی چیست؟

و طلبه‌گی چه امکان‌های جدیدی برای یک طلبه ایجاد می‌کند؟

شاید -بر خلاف دید عوام- آنها که کمی با طلاب و روحانیون اهل علم-و نه رجل(!) سیاسی-مرتبط باشند همگی بر این نظر متفق باشند که طلبه‌گی نسبت به جمیع اموری که امروزه از آن کسب درآمد می‌کنند مزیتی نداشته باشد. اگر مزیت مالی طلبه‌گی شهریه‌اش است، که با ماهی ۴۰-۵۰ هزار تومان چه مزیتی ایجاد می‌شود؟ آن هم نه برای ۴ سال و ۵ سال که تا آخر عمر. آدم عاقلی که کمی در بازار کتاب و نشر گذر کرده باشد می‌داند که این مبلغ حوائج مکتوب یک طلبه را هم مرتفع نمی‌کند، چه برسد به هزینه‌های مالی! که البته خداوند رازق است و رزق طالب این مسیر را تضمین کرده-و چه از این بهتر.

و اما اصل بعد از مقدمه: هم‌چو من‌ی که فضای دانشجویی را تجربه کرده‌است مزایای طلبه‌گی را درک می‌کند و آن را می‌فهمد. من‌ی که فضای غیرمعنوی و گاه ضدمعنوی و مادی دانشگاه و دانشجویان‌اش را لمس کرده‌است تفاوت‌ها را متوجه می‌شود.

امروز نمازخانه مدرسه را سیاه‌پوش کردیم. دانشگاه هم که بودیم چنین می‌کردیم. لیکن این کجا و آن کجا؟! بگذاریم و بگذریم.

اول مزیت طلبه‌گی «دیدار علما» است. اساتید در مرتبه اول، و مهمانان مدرسه که گه‌گاه می‌آیند در مرتبه دوم.

دوم مزیت طلبه‌گی «طلب علم» است. فضای آموزشی حوزه از جهات گوناگون با دانشگاه متفاوت است که این دو را در جای دیگری مقایسه خواهیم کرد. و این از چند جهت است: ۱٫ استاد ۲٫طلبه ۳٫درس . استاد و طلبه فرآیند تعلیم و تعلم را عبادت می‌دانند و درس هم که متن دین است. قرآن، حدیث، فقه و اصول،‌ کلام و تاریخ و … . و «کجا دانند حال ما سبک‌بالان ساحل‌ها».

سوم مزیت طلبه‌گی «فضای معنوی» است. آدم‌هایی که در روز با آنها برخورد می‌کنیم در روح و روحیه ما مؤثرند. حالا اگر از صبح و تا شب مجبور باشی با یک مشت آدمی بی‌دین و ایمان هم‌سخن شوی چه بر سرت می‌آید؟ اینکه‌ از صبح تا شب با ۴۰-۵۰ نفر جوانی که همشان علی القاعده دین است چه حالی خواهی داشت؟

چهارم مزیت طلبه‌گی «معرفت دینی» است. و معرفت دینی در حوزه است که به دست می‌آید و از نوادر است که جای دیگری به جز حوزه به دست آید و به جرآت می‌توان گفت آنچه به واسطه تلاش‌های شخصی حاصل می‌شود «شبه معرفت» است و بنیان‌اش بر باد.


منبع

 نظر دهید »

دلِ پـــُــــر (حجاب)

24 تیر 1392 توسط طلبۀ کوچک


داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز،
همین که چادر مشکی ام را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم
گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟
بر گشتم به سمت صدا، دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله! با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمی شوی با این پارچه ی دراز دور و برت؟
خسته نمی شوی از رنگ همیشه سیاهش؟

تا آمدم حرف بزنم ، گفت:
نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.

خندیدم و گفتم: چقدر دلت پُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.

خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.

گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.

با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…

گفتم؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی ِ توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟
گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.

گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛
غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید.
تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر.
این تکالیف مکمل هم اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد،
و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض ِ بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.
همسر تو، تو را “دید"، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد.
کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟!

گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد.
چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.
من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد،و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد.
همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می شوم،
زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم،
بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.

من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.
من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.
من روی تمام ِ این علاقه ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.


سکوت کرده بود.


گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد.
حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشانو صد جور جراحی ِ زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست،
چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم.
من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟


بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم …
راست می گویی…

 3 نظر

میلادشان مبارک

23 خرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

میلادش مبارک˙·٠•●❤

کُـــنج حیاط
“شیر آب” زانوهاے غم را
بغل کرده بود…
و نم نم اشکهایش
گونه هاے کاشے ها را خیس مے کرد…
به سمتش که رفتم
شنیدم مے گفت
“یک امشبے دست از سرم بردار
میلاد حسین است【حسین】
مے خواهے آب بدهے
گلها را ؟! “

 

میلادت مبارک ای غریبــــــ♥…

◆ویلچرش را
به یادگار گذاشت بین◆ ما
رفت دیدن ◆خدا !
او که دیروز صدایش زدیم ◆جانباز!
امروز تولد
اولین روز
شهیدی اش را
جشن گرفتند ◆شهدا …

 

 

نویسنده ◄علی لاری زاده

 

 

 1 نظر

دشمن را از دور باید دید + کلیپ تصویری(انتخاباتی)

23 خرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

پیوند: http://panahian.blog.ir/post/4

 

» بیاناتِ مقامِ معظم رهبری و حاج آقا پناهیان 

✔ مـا در مـقـابـلِ تـهـدیـد، تـهـدیـد مـی كـنـیـمــ !

✔ بـچــه هــامون میرن جــون میدن، مــا فكـــرِ مرغ و گـوشـتـیـم !!

✔ تـنـهـا ابـزار قـدرتـــ مـا در مـقـابـل غــرب، مــقــاومـتـــ اسـت !

✔ آبـادانـی فـقـط در صــورت نـاامـیـدی دشـمــن از مـا پـدیـد مـی آیـد.

✔ آیـا عـقـب بـنـشـیـنـیـم (؟)

✔ دشـمـن را از دور بـایـد شـنـاخـتـــــ /!/

http://panahian.blog.ir/post/4  لینک کلیپ 

متن قسمتی از فیلم:

«دشمن ما وحشی‌تر شده، هزار برابر، قبلاً دشمن اینقدر نابودیِ خودش را و اینقدر قدرت ما را نمی‌دید. خام نشوید، بعضی‌ها احمقانه حرف نزنند در عرصۀ سیاست. فکر می‌کنند مردم نمی‌فهمند. بابا! مردم بدانند، ما زندگیِ برّه‌وار نمی‌خواهیم. مردم خبر داشته باشند این تروریست‌هایی که آنجا دارند جنایت می‌کنند، آنجا مقابل اینها مقاومت نکنند، نوبت بعدی مال کشور ماست، می‌فهمید این حرف‌ها را؟ نه آقا! نگویید، مردم نگران می‌شوند….»

 

این فیلم کوتاه 8 دقیقه ای، ترکیبی از تصاویر مستند و صحبتهای حجت الاسلام علیرضا پناهیان است که با گوشه‌های از فرمایشات حماسی رهبر انقلاب دیدنی‌تر شده است.

 

 نظر دهید »

مـاه شـعبان

19 خرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

 


پیـغـمبـر اکـرم فـرمـود (ص):

«شَعبَانُ شَهری رَحِمَ الله مَن اَعَانَنِی عَلَى شَهرِی»
مـاه شـعبان ماه من است، رحمت خدا بر آن کسی باد که من را در این شهر کمک کند.

چـگونـه کـمـک کنیم؟
معلوم می شود به تعبیر ساده پیغمبراکرم(ص) ، در این ماه برای تطهیر و شستشوی من و تو آستین بالا می‌زنند.

کمک کردن به من برای آنکه تمیز و پاکتان کنم که قابل شوید سر سفره میهمانی خدا در ماه رمضان بنشینید با توبه و استغفار است.


√ حاج آقا مجتبی تهرانی



 2 نظر

ودیـعــ ه ے الـهــی

12 خرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

در زمان حیـات حضـرت امـام (ره)؛ هنگامـی کــ ه حضـرت آقـاے خـامنـ ه اے
خـدمت عـارف ِ وارستــ ه، حضـرت آیت الله العظمـی بهـاءالدینـی (ره) مےرسیدند؛
ایشـان بـ ه حضـرت ِ آقـاے خـامنــ ه اے اینگـونــ ه سـلام مےدادند :

« السـلام علیـک یـا ودیـعـــ ة الله »


* * *

اکنـون مےفهمیـم
« تـو » امـانت ِ پروردگـار بـودے
براے ایـن روز هـآے بی امـآم ِ مــآ . . .
کآش خـوب امـآنتــدارے بـاشیــم ، اے ودیـعــ ه ے خُـــدا !

 نظر دهید »

رأی می دهیم . .

10 خرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

 2 نظر

مناجاتِ صمیمانه !

30 فروردین 1392 توسط طلبۀ کوچک

خدایـــــا !

تـو مــرا مثلِ بـــاران بی رنـگ و بی ننــگ خلق كردی

و من خود را به هزار رنگ زدم و بر دلِ خود زنگار و زنگ

مــرا برگــردان

و

بـــــارانم كن

از هــــر چه رنـگ و زنگ و این دلِ سنـــگ بیـــزارم


” اللهم آمیــــــــــــــن “



 1 نظر

مراسم سوگواری بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(سلام الله) برگزار شد.

27 فروردین 1392 توسط طلبۀ کوچک

بسمه تعالی

 مراسم عزاداری دخت گرامی اسلام حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مدرسه عملیه (سلام الله علیها) گرمسار روز شنبه مورخ 24/1/92 از ساعت 10 الی 12:30 برگزار شد. این مراسم با پخش تواشیح و کلیپ آغاز گردیدوسپس با قرائت زیارت نامه و روضه و تواشیح توسط طلاب این مدرسه ادامه یافت. سخنران این مراسم خانم فریدن معاون آموزشی مدرسه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها) با روایت احادیث مختلف از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مدح حضرت زهرا(سلام الله علیها) گفت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:فاطمه(سلام الله) سرور زنان بهشت است. فاطمه پاره تن من است. در ادامه ایشان با شرح اتفاقات بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ومصائبی که بر ان حضرت گذشت بیان داشتند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از رحلت پیامبر آنچنان گریه می نمودند که زنان مهاجر وانصار خدمت حضرت آمده ومی گفتند : چرا این قدر گریه می کنید شما که مارا دعوت به صبر در مصائب می کردید چرا بر رحلت پیامبر صبر نمی کنید؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها ) پاسخ می دادند من فقط بر رحلت رسول خدا (صلی الله علیه واله) گریا ن نیستم بلکه به خاطر منحرف کردن اسلام از مسیر اصلی آن گریان ام. معاون آموزش مدرسه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها) گرمسار در شرح حادثه غم بار فدک این چنین فرمودند: فدک یک مساله سیاسی بود و مساله تنها یک تکه زمین نبود بلکه غصب فدک نشان از غصب ولایت علی (علیه السلام ) وانحراف از دستورات پیامبر وقرآن بود. در این مراسم که به صورت عمومی در مکان مدرسه علمیه فاطمیه (س) گرمسار برگزار گردید قشر های مختلف حضور داشتند. ودر پایان از میهمان وطلاب حاضر در جلسه پذیرایی به عمل آمد.

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11

معبری به آسمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پایِ منبرِ عمار ولایت ؛ آقای پناهیان
  • دلنوشته
  • دلنوشته
  • درس اخلاق
  • طلبگی
  • حجاب
  • اخبار حوزه
    • اخبار پژوهشی
  • توصیه های مقام معظم رهبری
  • مناسبتی
  • مقالات علمی
  • منتظران ظهور
  • خانه

آرشیوها

  • مهر 1395 (2)
  • شهریور 1395 (4)
  • مرداد 1394 (6)
  • مرداد 1393 (1)
  • تیر 1393 (3)
  • خرداد 1393 (2)
  • بهمن 1392 (1)
  • دی 1392 (2)
  • آذر 1392 (6)
  • آبان 1392 (3)
  • مهر 1392 (5)
  • شهریور 1392 (2)
  • بیشتر...

آمار

  • امروز: 12
  • دیروز: 4
  • 7 روز قبل: 8
  • 1 ماه قبل: 279
  • کل بازدیدها: 119901

اوقات شرعی

آیه قرآن
حدیث موضوعی

کد برای وبلاگ، کد آهنگ وبلاگ، کد قالب وبلاگ بلاگفاکد مداحی برای وبلاگ، کد نوحه برای وبلاگ، کد مولودی برای وبلاگحب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل

کد ذکر ایام هفته
  • کد نمایش افراد آنلاین
  • معبری به آسمان

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس