معبری به آسمان

معبری به آسمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پای درس علامه [ ارتباط با نامحرم ]

30 مهر 1392 توسط طلبۀ کوچک

 نظر دهید »

روایتی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی

28 مهر 1392 توسط طلبۀ کوچک

مرحوم حضرت آیت الله العظمی سید محمد حسین حسینی تهرانی رحمة الله علیه در کتاب روح مجرد می فرمایند:

«آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و

شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و

تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم،عمل

طبق مضمون این روایت بود؛ و علاوه بر این می فرموده اند باید آن را در جیب خود داشته باشندو هفته ای یکی،

دو بار آن را مطالعه نمایند. »


متن‌ کامل‌ روایت‌ عنوان‌ بصری‌ با ترجمه‌ آن‌

این‌ روایت‌ از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ منقول‌ است، و مجلسی‌ در کتاب‌ «بحار الانوار» ذکر نموده‌ است؛ و چون‌ دستورالعمل‌ جامعی‌ است‌ که‌ از ناحیة‌ آن‌ إمام‌ هُمام‌ نقل‌ شده‌ است، ما در اینجا عین‌ الفاظ‌ و عبارات‌ روایت‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ ترجمه‌اش‌ را بدون‌ اندک‌ تصرّف‌ ذکر می‌نمائیم‌ تا محبّین‌ و عاشقین‌ سلوک‌ إلی‌ الله‌ از آن‌ متمتّع‌ گردند:

أَقُولُ: وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَآئِیِّ قَدَّسَ اللَهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ:

قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَهُ، عَنْ عُِنْوَانِ الْبَصْرِیِّ؛ وَ کَانَ شَیْخًا کَبِیرًا قَدْ أَتَی عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً.

قَالَ: کُنْتُ أَخْتَلِفُ إلَی‌ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ. فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ الْمَدِینَةَ اخْتَلَفْتُ إلَیْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ ءَاخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ.

«میگویم‌: من‌ به‌ خطّ شیخ‌ ما: بهاء الدّین‌ عامِلی‌ قَدَّس‌ الله‌ روحَه‌ چیزی‌ را بدین‌ عبارت‌ یافتم‌:»

شیخ‌ شمس‌ الدّین‌ محمّد بن‌ مکّیّ (شهید اوّل) گفت‌: من‌ نقل‌ میکنم‌ از خطّ شیخ‌ احمد فراهانی‌ رحمه‌ الله‌ از عُنوان‌ بصری؛ و وی‌ پیرمردی‌ فرتوت‌ بود که‌ از عمرش‌ نود و چهار سال‌ سپری‌ می‌گشت.

او گفت‌: حال‌ من‌ اینطور بود که‌ به‌ نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ رفت‌ و آمد داشتم. چون‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ مدینه‌ آمد، من‌ به‌ نزد او رفت‌ و آمد کردم، و دوست‌ داشتم‌ همانطوریکه‌ از مالک‌ تحصیل‌ علم‌ کرده‌ام، از او نیز تحصیل‌ علم‌ نمایم.

فَقَالَ لِی‌ یَوْمًا: إنِّی‌ رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی‌ أَوْرَادٌ فِی‌ کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ ءَانَآءِ اللَیْلِ وَ النَّهَارِ، فَلاَ تَشْغَلْنِی‌ عَنْ وِرْدِی! وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إلَیْهِ.

«پس‌ روزی‌ آنحضرت‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ مردی‌ هستم‌ مورد طلب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ (آزاد نیستم‌ و وقتم‌ در اختیار خودم‌ نیست، و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند) و علاوه‌ بر این، من‌ در هر ساعت‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز، أوراد و اذکاری‌ دارم‌ که‌ بدانها مشغولم. تو مرا از وِردم‌ و ذِکرم‌ باز مدار! و علومت‌ را که‌ میخواهی، از مالک‌ بگیر و در نزد او رفت‌ و آمد داشته‌ باش، همچنانکه‌ سابقاً حالت‌ اینطور بود که‌ به‌ سوی‌ وی‌ رفت‌ و آمد داشتی.»

فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ، وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ، وَ قُلْتُ فِی‌ نَفْسِی‌: لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْرًا لَمَا زَجَرَنِی‌ عَنِ الاِخْتِلاَفِ إلَیْهِ وَ الاْخْذِ عَنْهُ.

فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إلَی‌ الرَّوْضَةِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ: أَسْأَلُکَ یَا اللَهُ یَا اللَهُ! أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ، وَ تَرْزُقَنِی‌ مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی‌ بِهِ إلَی‌ صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ!

«پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی‌ بیرون‌ شدم، و با خود گفتم‌: اگر حضرت‌ در من‌ مقدار خیری‌ جزئی‌ را هم‌ تفرّس‌ می‌نمود، هر آینه‌ مرا از رفت‌ و آمد به‌ سوی‌ خودش، و تحصیل‌ علم‌ از محضرش‌ منع‌ و طرد نمی‌کرد.»

پس‌ داخل‌ مسجد رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و ا´له‌ شدم‌ و بر آنحضرت‌ سلام‌ کردم. سپس‌ فردای‌ آن‌ روز به‌ سوی‌ روضه‌ برگشتم‌ و در آنجا دو رکعت‌ نماز گزاردم‌ و عرض‌ کردم‌: ای‌ خدا! ای‌ خدا! من‌ از تو میخواهم‌ تا قلب‌ جعفر را به‌ من‌ متمایل‌ فرمائی، و از علمش‌ به‌ مقداری‌ روزی‌ من‌ نمائی‌ تا بتوانم‌ بدان، به‌ سوی‌ راه‌ مستقیم‌ و استوارت‌ راه‌ یابم!

وَ رَجَعْتُ إلَی‌ دَارِی‌ مُغْتَمًّا وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إلَی‌ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی‌ مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ.

فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی‌ إلاَّ إلَی‌ الصَّلَوةِ الْمَکْتُوبَةِ، حَتَّی‌ عِیلَ صَبْرِی.

فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی‌ تَنَعَّلْتُ وَتَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَرًا، وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ.

«و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر اشراب‌ گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم. بنابراین‌ از منزلم‌ خارج‌ نشدم‌ مگر برای‌ نماز واجب‌ (که‌ باید در مسجد با امام‌ جماعت‌ بجای‌ آورم) تا به‌ جائیکه‌ صبرم‌ تمام‌ شد.»

در اینحال‌ که‌ سینه‌ام‌ گرفته‌ بود و حوصله‌ام‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود نعلَین‌ خود را پوشیدم‌ و ردای‌ خود را بر دوش‌ افکندم‌ و قصد زیارت‌ و دیدار جعفر را کردم؛ و این‌ هنگامی‌ بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم.

فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ، فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ: مَاحَاجَتُکَ!؟

فَقُلْتُ: السَّلاَمُ عَلَی‌ الشَّرِیفِ.

فَقَالَ: هُوَ قَآئِمٌ فِی‌ مُصَلاَّهُ. فَجَلَسْتُ بِحِذَآءِ بَابِهِ. فَمَا لَبِثْتُ إلاَّ یَسِیرًا إذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ: ادْخُلْ عَلَی‌ بَرَکَةِ اللَهِ. فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ. فَرَدَّ السَّلاَمَ وَ قَالَ: اجْلِسْ! غَفَرَ اللَهُ لَکَ!

«پس‌ چون‌ به‌ درِ خانة‌ حضرت‌ رسیدم، اذن‌ دخول‌ خواستم‌ برای‌ زیارت‌ و دیدار حضرت. در اینحال‌ خادمی‌ از حضرت‌ بیرون‌ آمد و گفت‌: چه‌ حاجت‌ داری!؟»

گفتم‌: سلام‌ کنم‌ بر شریف.

خادم‌ گفت‌: او در محلّ نماز خویش‌ به‌ نماز ایستاده‌ است. پس‌ من‌ مقابل‌ درِ منزل‌ حضرت‌ نشستم. در اینحال‌ فقط‌ به‌ مقدار مختصری‌ درنگ‌ نمودم‌ که‌ خادمی‌ آمد و گفت‌: به‌ درون‌ بیا تو بر برکت‌ خداوندی‌ (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من‌ داخل‌ شدم‌ و بر حضرت‌ سلام‌ نمودم. حضرت‌ سلام‌ مرا پاسخ‌ گفتند و فرمودند: بنشین! خداوندت‌ بیامرزد!

فَجَلَسْتُ، فَأَطْرَقَ مَلِیًّا، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ: أَبُو مَنْ!؟

قُلْتُ: أَبُو عَبْدِاللَهِ!

قَالَ: ثَبَّتَ اللَهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا مَسْأَلَتُکَ!؟

فَقُلْتُ فِی‌ نَفْسِی‌: لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی‌ مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَآءِ لَکَانَ کَثِیرًا.

«پس‌ من‌ نشستم، و حضرت‌ قدری‌ به‌ حال‌ تفکّر سر به‌ زیر انداختند و سپس‌ سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات‌ چیست!؟»

گفتم‌: أبوعبدالله‌ (پدر بندة‌ خدا)!

حضرت‌ گفتند: خداوند کنیه‌ات‌ را ثابت‌ گرداند و تو را موفّق‌ بدارد ای‌ أبوعبدالله! حاجتت‌ چیست!؟

من‌ در این‌ لحظه‌ با خود گفتم‌: اگر برای‌ من‌ از این‌ دیدار و سلامی‌ که‌ بر حضرت‌ کردم‌ غیر از همین‌ دعای‌ حضرت‌ هیچ‌ چیز دگری‌ نباشد، هرآینه‌ بسیار است.

ثمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ: مَا مَسْأَلَتُکَ!؟

فَقُلْتُ: سَأَلْتُ اللَهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ، وَ یَرْزُقَنِی‌ مِنْ عِلْمِکَ؛ و أَرْجُو أَنَّ اللَهَ تَعَالَی‌ أَجَابَنِی‌ فِی‌ الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ.

فَقَالَ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی‌ قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌ أَنْ یَهْدِیَهُ. فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی‌ نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ، وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یُفْهِمْکَ!

«سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و گفت‌: چه‌ میخواهی!؟»

عرض‌ کردم‌: از خداوند مسألت‌ نمودم‌ تا دلت‌ را بر من‌ منعطف‌ فرماید، و از علمت‌ به‌ من‌ روزی‌ کند؛ و از خداوند امید دارم‌ که‌ آنچه‌ را که‌ دربارة‌ حضرت‌ شریف‌ تو درخواست‌ نموده‌ام‌ به‌ من‌ عنایت‌ نماید.

حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله! علم‌ به‌ آموختن‌ نیست. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ که‌ در دل‌ کسی‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ ارادة‌ هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ میخواهی، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی؛ و بواسطة‌ عمل‌ کردن‌ به‌ علم، طالب‌ علم‌ باشی؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند.

قُلْتُ: یَا شَرِیفُ! فَقَالَ: قُلْ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ!

قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ!؟

قَالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیَآءَ: أَنْ لاَ یَرَی‌ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْکًا، لاِنَّ الْعَبِیدَ لاَ یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ؛ وَ لاَ یُدَبِّرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرًا؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَی‌ بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.

فَإذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ مِلْکًا هَانَ عَلَیْهِ الاْءنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ؛ وَ إذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَی‌ مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَآئِبُ الدُّنْیَا؛ وَ إذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ وَ نَهَاهُ، لاَیَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إلَی‌ الْمِرَآءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ.

فَإذَا أَکْرَمَ اللَهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلاَثَةِ هَانَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا، وَ إبْلِیسُ، وَ الْخَلْقُ؛ و لاَ یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُرًا وَ تَفَاخُرًا، وَ لاَ یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزًّا وَ عُلُوًّا، وَ لاَ یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلاً.

فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَی. قَالَ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌:

تِلْکَ الدَّارُ ا لاْ خِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی‌ الاْرْضِ وَ لاَ فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.

«گفتم‌: ای‌ شریف! گفت‌: بگو: ای‌ پدر بندة‌ خدا (أبا عبدالله)!»

گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است؟

گفت‌: سه‌ چیز است‌: اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛ و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛ و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است.

بنابراین، اگر بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود؛ و چون‌ بندة‌ خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد؛ و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید.

پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی‌ بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی‌ سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی‌ و فخریّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نمیرود، و آنچه‌ را که‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ می‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خویشتن‌ طلب‌ نمی‌نماید، و روزهای‌ خود را به‌ بطالت‌ و بیهوده‌ رها نمی‌کند.

و اینست‌ اوّلین‌ پلّه‌ از نردبان‌ تقوی. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ میفرماید:

آن‌ سرای‌ آخرت‌ را ما قرار میدهیم‌ برای‌ کسانیکه‌ در زمین‌ ارادة‌ بلندمنشی‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمی‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پیروزی‌ و سعادت‌ در پایان‌ کار، انحصاراً برای‌ مردمان‌ با تقوی‌ است.

قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! أَوْصِنِی!

قَالَ: أُوصِیکَ بِتِسْعَةِ أَشْیَآءَ، فَإنَّهَا وَصِیَّتِی‌ لِمُرِیدِی‌ الطَّرِیقِ إلَی‌ اللَهِ تَعَالَی، وَ اللَهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لاِسْتِعْمَالِهِ.

ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ رِیَاضَةِ النَّفْسِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ الْحِلْمِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ الْعِلْمِ. فَاحْفَظْهَا، وَ إیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا!

قَالَ عُِنْوَانٌ: فَفَرَّغْتُ قَلْبِی‌ لَهُ.

«گفتم‌: ای‌ أباعبدالله! به‌ من‌ سفارش‌ و توصیه‌ای‌ فرما!»

گفت‌: من‌ تو را به‌ نُه‌ چیز وصیّت‌ و سفارش‌ می‌نمایم؛ زیرا که‌ آنها سفارش‌ و وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ اراده‌ کنندگان‌ و پویندگان‌ راه‌ خداوند تعالی؛ و از خداوند مسألت‌ می‌نمایم‌ تا ترا در عمل‌ به‌ آنها توفیق‌ مرحمت‌ فرماید.

سه‌ تا از آن‌ نُه‌ امر دربارة‌ تربیت‌ و تأدیب‌ نفس‌ است، و سه‌ تا از آنها در بارة‌ حلم‌ و بردباری‌ است، و سه‌ تا از آنها دربارة‌ علم‌ و دانش‌ است. پس‌ ای‌ عنوان‌ آنها را به‌ خاطرت‌ بسپار، و مبادا در عمل‌ به‌ آنها از تو سستی‌ و تکاهل‌ سر زند!

عنوان‌ گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی‌ نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ میفرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم.

فَقَالَ: أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الرِّیَاضَةِ: فَإیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لاَ تَشْتَهِیهِ، فَإنَّهُ یُورِثُ الْحَمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ؛ وَ لاَ تَأْکُلْ إلاَّ عِنْدَ الْجُوعِ؛ وَ إذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلاَلاً وَ سَمِّ اللَهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ:

مَا مَلاَ ءَادَمِیٌّ وِعَآءًا شَرًّا مِنْ بَطْنِهِ؛ فَإنْ کَانَ وَ لاَبُدَّ فَثُلْثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلْثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلْثٌ لِنَفَسِهِ.

«پس‌ حضرت‌ فرمود: امّا آن‌ چیزهائی‌ که‌ راجع‌ به‌ تأدیب‌ نفس‌ است‌ آنکه‌: مبادا چیزی‌ را بخوری‌ که‌ بدان‌ اشتها نداری، چرا که‌ در انسان‌ ایجاد حماقت‌ و نادانی‌ میکند؛ و چیزی‌ مخور مگر آنگاه‌ که‌ گرسنه‌ باشی؛ و چون‌ خواستی‌ چیزی‌ بخوری‌ از حلال‌ بخور و نام‌ خدا را ببر و به‌ خاطر آور حدیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ را که‌ فرمود:»

هیچوقت‌ آدمی‌ ظرفی‌ را بدتر از شکمش‌ پر نکرده‌ است. بناءً علیهذا اگر بقدری‌ گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید، پس‌ به‌ مقدار ثُلث‌ شکم‌ خود را برای‌ طعامش‌ بگذارد، و ثلث‌ آنرا برای‌ آبش، و ثلث‌ آنرا برای‌ نفَسش.

وَ أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الْحِلْمِ: فَمَنْ قَالَ لَکَ: إنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرًا فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرًا لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً!

وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ: إنْ کُنْتَ صَادِقًا فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَهَ أَنْ یَغْفِرَلِی؛ وَ إنْ کُنْتَ کَاذِبًا فِیمَا تَقُولُ فَاللَهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ.

وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَی‌ فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرَّعَآءِ.

«و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ بردباری‌ و صبر است‌: پس‌ کسیکه‌ به‌ تو بگوید: اگر یک‌ کلمه‌ بگوئی‌ ده‌ تا می‌شنوی‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ کلمه‌ بگوئی‌ یکی‌ هم‌ نمی‌شنوی!»

و کسیکه‌ ترا شتم‌ و سبّ کند و ناسزا گوید، به‌ وی‌ بگو: اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.

و اگر کسی‌ تو را بیم‌ دهد که‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت، تو او را مژده‌ بده‌ که‌ من‌ دربارة‌ تو خیرخواه‌ می‌باشم‌ و مراعات‌ تو را می‌نمایم.

وَ أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الْعِلْمِ: فَاسْأَلِ الْعُلَمَآءَ مَا جَهِلْتَ، وَ إیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتًا وَ تَجْرِبَةً؛ وَ إیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئًا، وَ خُذْ بِالاِحْتِیاطِ فِی‌ جَمِیعِ مَا تَجِدُ إلَیْهِ سَبِیلاً؛ وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الاْسَدِ، وَ لاَ تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْرًا!

قُمْ عَنِّی‌ یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ؛ وَ لاَ تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی؛ فَإنِّی‌ امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی؛ و السَّلاَمُ عَلَی‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی.

«و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ علم‌ است‌: پس، از علماء بپرس‌ آنچه‌ را که‌ نمیدانی؛ و مبادا چیزی‌ را از آنها بپرسی‌ تا ایشان‌ را به‌ لغزش‌ افکنی‌ و برای‌ آزمایش‌ و امتحان‌ بپرسی؛ و مبادا که‌ از روی‌ رأی‌ خودت‌ به‌ کاری‌ دست‌ زنی؛ و در جمیع‌ اموری‌ که‌ راهی‌ به‌ احتیاط‌ و محافظت‌ از وقوع‌ در خلافِ امر داری‌ احتیاط‌ را پیشة‌ خود ساز؛ و از فتوی‌ دادن‌ بپرهیز همانطور که‌ از شیر درنده‌ فرار میکنی؛ و گردن‌ خود را جِسر و پل‌ عبور برای‌ مردم‌ قرار نده.»

ای‌ پدر بندة‌ خدا (أبا عبدالله) دیگر برخیز از نزد من! چرا که‌ تحقیقاً برای‌ تو خیر خواهی‌ کردم؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من‌ فاسد مکن، زیرا که‌ من‌ مردی‌ هستم‌ که‌ روی‌ گذشت‌ عمر و ساعات‌ زندگی‌ حساب‌ دارم، و نگرانم‌ از آنکه‌ مقداری‌ از آن‌ بیهوده‌ تلف‌ شود؛ و تمام‌ مراتب‌ سلام‌ و سلامت‌ خداوند برای‌ آن‌ کسی‌ باد که‌ از هدایت‌ پیروی‌ میکند، و متابعت‌ از پیمودن‌ طریق‌ مستقیم‌ می‌نماید

 

 1 نظر

آخرین‌سخن امام‌خمینی(ره) درباره‌آمریکاوغرب چه‌بود؟

18 مهر 1392 توسط طلبۀ کوچک

امام راحل در تاریخ دوم فروردین آخرین سال عمر شریف خود،‌ در پیامی به مهاجرین جنگ تحمیلی بر “لزوم استقامت در مقابل هجوم نظامی، سیاسی و فرهنگی جهانخواران” تاکید کردند. متن این پیام به شرح زیر است:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

با سلام و درود به پیشگاه مقدس مولود نیمۀ شعبان و آخرین ذخیرۀ امامت حضرت بقیة‏اللّه‏ ـ ارواحنا فداه ـ و یگانه دادگستر ابدی و بزرگ پرچمدار رهایی انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعی او، سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک می‏کنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز می‏شوند. سلام بر ملت بزرگ ایران که با فداکاری و ایثار و شهادت راه ظهورش را هموار می‏کنند و سلام بر شما خواهران و برادران مهاجر که بدون شک در جنگ تحمیلی از کسانی هستید که صدمۀ فراوان روحی و جسمی و مالی خورده ‏اید. شما عزیزان در زمان یورش وحشیانۀ صدام پس از روزها دفاع قهرمانانه اضطراراً محل زندگی و راحتی خود را ترک نموده و حقیقتاً به زندگی پر مشقت در نقطه‏ای دور از خانه و کاشانۀ خویش تن داده ‏اید. شما مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی، لحظه لحظۀ جنگ و سختیهای آن را درک کرده ‏اید. ان شاءاللّه‏ جمهوری اسلامی در آینده‏ای نه چندان دور شهرها و روستاهای شما را بهتر از قبل در اختیار شما خواهد گذاشت، ولی باید خود به کمک مسئولان آمده و در نوسازی و مهیاسازی شهر و روستاهاتان آنان را یاری نمایید. بحمداللّه‏ فرزندان خردسال آن روز شما، امروز جوانانی من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‏خواهم که از هیچ‏کس و از هیچ ‏چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‏ داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزۀ جهانی خود علیه غرب و شرقیم. شده ‏اند که مانند سایر برادران و خواهران خود از میهن اسلامی‏ شان دفاع خواهند کرد. همه می ‏دانند که تحمل هشت سال فشار و سختی فقط برای اسلام عزیز بوده است، لذا مسئولین باید در دفاع از اسلام محکمتر از همیشه با تمام توان در مقابل تجاوز نظامی، سیاسی و فرهنگی جهانخواران بایستند، چرا که امروز دنیای استکبار خصوصاً غرب خطر رشد اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ را علیه منافع نامشروع خود درک کرده است. امروز غرب و شرق به خوبی می ‏دانند که تنها نیرویی که می‏ تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خورده ‏اند و تصمیم گرفته‏ اند که به هر وسیلۀ ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادی خودفروختۀ خود از منافقین و لیبرالها و بی‏‌دین‌ها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ می‏ دهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذی‌ها بارها اعلام کرده ‏اند که حرف خود را از دهان ساده ‏اندیشان موجّه می‏ زنند.

من بارها اعلام کرده ‏ام که با هیچ کس در هر مرتبه ‏ای که باشد عقد اخوت نبسته‏ ام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب‏ اللّه‏ اصل خدشه‏ ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفرۀ افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده ‏های همکاری آنان با امریکا از لانۀ جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع می‏ کنند، پیش ملت عزیز و شهید دادۀ ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شده ‏اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ‏‌گونه گذشتی طرد خواهند کرد. مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطۀ شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ‏ای مسئولین را از وظیفه ‏ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در ادارۀ هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند. مردم عزیز ایران که حقاً چهرۀ منوّر تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختیها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالای کشور به وظیفۀ اساسی‏ شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقۀ مستضعف فشار می ‏آورد، ولی هیچ‏کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیای امروز و پایه ‏ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کرده ‏اند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می‏کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می‏کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه ‏های دار می‏روند؟ بر این امر هم افتخار می‏ کنند.

این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بی‌‏شهادت میسر نیست. من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‏ خواهم که از هیچ‏کس و از هیچ ‏چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‏ داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزۀ جهانی خود علیه غرب و شرقیم.

مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست می‏ خوریم و نابود می‏ شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می‏ کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می‏ کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه ‏های دار می ‏روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب ‏اللّه‏ در جهان به اسارت گرفته می‏ شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفۀ اسلامی خود عمل کنیم.

امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است. بسیج عمومی آنان در دفاع از یک خود فروخته و نویسندۀ مزدور گویای این واقعیت است و شاید آنان این همه فضاحت و بی ‏آبرویی شان را به خاطر رسیدن به هدف شوم خود پیش‏بینی نکرده بودند که امروز با سرافکندگی و خواری از کردۀ خود پشیمان و با ذلت مراجعت می‏کنند. احتمالاً قضیۀ مبارزه با حجاب زنان مسلمان در فضای آموزشی، حرکتی انحرافی برای کمرنگ کردن جلوۀ عظیم دفاع جهان اسلام از رسول اکرم ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ می ‏باشد. گر چه خود این واقعه هم از دردهایی است که ملتهای اسلامی گرفتار آن شده ‏اند که چگونه در دنیای به اصطلاح آزاد، الزام زنان و دختران مسلمان به رفع حجاب عین دموکراسی است و فقط ما که گفته‏ ایم کسی که به پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ توهین کند و اجماع فقهای مسلمین فتوا به اعدام آن می‏ دهند، خلاف آزادی است! راستی چرا دنیا در برابر کسی که اجازه ندهد تا دختران مسلمان به دلخواه خود با پوشش اسلامی در دانشگاهها درس بخوانند یا تدریس کنند، ساکت نشسته است؟ جز این است که تفسیر و تأویل آزادی و استفاده از آن در اختیار کسانی است که با اساس آزادی مقدس مخالفند؟ امروز خداوند ما را مسئول کرده است، نباید غفلت نمود. امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت. من باز می‏ گویم همۀ مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‏تان ـ به خیال خام خودشان ـ بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‏ای آرامتان نمی‏ گذارند. البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی می‏ کنیم و آنها باید با جدیت به کار خود ادامه دهند که ان شاءاللّه‏ در انجام وظیفۀ بزرگ الهی و سیاسی خود موفق خواهند بود. از خداوند متعال می‏ خواهم تا مهاجرین عزیزمان را هر چه زودتر به خانه و کاشانۀ خود برساند و تلخی غربت‌ها و سختی‌ها را به شیرینی مراجعتشان مبدل سازد. در خاتمه لازم است از همۀ کسانی که از مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی پذیرایی کرده و می‏ کنند و همچنین از مسئولین محترم بنیاد مهاجرین که زحمات زیادی متحمل شده‏ اند، تشکر و قدردانی نمایم. والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته.

روح ‏اللّه‏ الموسوی الخمینی

 نظر دهید »

ساده اندیشی در روابط سیاسی

07 مهر 1392 توسط طلبۀ کوچک

 

حرفِ دلِ ما  که گروه سیاسیِ رجانیوز آن را این چنین نوشت :

جان کری و همسرش در کنار بشار اسد و همسرش نشسته‌اند و شام می‌خورند. گپ و گفت دوستانه همراه با لبخند ادامه دارد؛
جرعه‌ها نوشیده می‌شود و لقمه‌ها بالا می‌رود. مقام ارشد دستگاه دیپلماسی و روابط بین‌المللی کاخ سفید دستش را به سوی رئیس‌جمهور
سوریه دراز می‌کند و روبروی فلاش عکاسان، لبخند می‌زند. همه چیز آرام به نظر می‌رسد. کمتر از چند ماه بعد، تروریست‌ها از تمام جهان به
سوریه وارد می‌شوند تا با پشتیبانی کاخ سفید، اسد را به زیر بکشند. طی دو سال و اندی درگیری خونین، خانه‌ها و زیرساخت‌های سوریه نابود
می‌شود و حدود 100000 نفر از مردم این کشور جان می‌دهند. دیگر چیزی آرام نیست.


تعبیر “دستکش مخملی بر روی دست چدنی” که رهبر انقلاب درباره دولت ایالات متحده بیان شد، تفسیر اصلی عکس بالاست؛
عکسی که نشان می‌دهد حتی شام خوردن با مقام ارشد دیپلماسی کاخ سفید هم نمی‌تواند تضمینی برای رعایت حقوق رسمی
یک کشور از سوی آمریکا باشد؛ چه برسد به یک مکالمه کوتاه تلفنی.


 1 نظر

افتتاحیه ساختمان جدید التاسیس مدرسه علمیه فاطمیه (س) گرمسار

04 مهر 1392 توسط طلبۀ کوچک

هوالفتاح العلیم

” الحمدلله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله”

به نام انکه افتتاح کارها ومفتاح فتوحها از نام اوست

مجلسی کزنام تو زیور گرفت                                           کار او از چرخ هم بالاتر گرفت

امروز دانش افزایی تنها راه موفقیت در صحنه های رقابتی بین المللی است بنابراین  هرچه آموزش بیشتر وبا کیفیت  بهتر ارائه شود توسعه ملی  سریع تر صورت خواهد گرفت وحوزه ها با تولید دانش ونیروی انسانی مهذب می توانند تحقق رسالت های خود در برابر جامعه را تضمین کنند.

بدین منظور مراسمی جهت افتتاح ساختمان جدید التاسیس مدرسه علمیه فاطمیه (س) گرمسار در مکان جدید با حضور مسئولین  مرکز مدیریت قم ، مدیریت  استان سمنان  ،     امام جمعه محترم شهرستان گرمسار وموسس  ، مسئولین شهرستان گرمسار،  مدیر ومعاونین واعضای هئت امناء مدرسه ،طلاب وخانوادها  برگزار می گردد.

باشد که سربازان واقعی امام زمانمان باشیم.

والسلام  .                                         معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمیه (س) گرمسار

 نظر دهید »

راهِ پـاک شدنِ طلبــ ه

20 شهریور 1392 توسط طلبۀ کوچک

 

وقتی شخصی ” طلبـــ ه ” می‌شود

مانند انگــور است كه بر اثر جوشاندن نجــس می‌شود

و راه پـاك شدن آن، ثلـثان است !


” آیت الله‌ حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) “

 1 نظر

استاد اخلاق

11 شهریور 1392 توسط طلبۀ کوچک

 


آیت الله مجتهدی تهرانی :

اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی
بر فرض آیت الله هم بشوی
نفس تو هم آیت الله میشود

>> آن وقت بیچاره می شوی <<

 

« همه نیاز به استاد دارند »

ما خیال می کنیم همین نماز را بخوانیم و روزه بگیریم، کار تمام شده است.

مسؤولیت شرعی ما زیاد است و باید خودمان را حفظ کنیم و برای این حفظ شدن هم استاد لازم داریم.

ما استاد اخلاق لازم داریم.

بی پیر مرو تو در خرابات         هر چند سکندر زمانی

کسی باید دائماً ما را میزان کند. همان طور که هوا گاهی درجه اش زیر صفر می رود، گاهی بالا می رود، ما هم گاهی روحمان بالا و پایین می شود، باید کسی باشد که روح مارا تنظیم کند.


 2 نظر

دارد تمام می شود . .

16 مرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

پیوند: http://s1.picofile.com/file/7881418816/MoghadamHaftegi_910525_7.mp3.html


در جستجــــــــــــوی ماه
از امشبــ بیقــــراری ها شروع می شود
تا زمــــانی که خبری از طلوع ماه برســــــــد …

و این رسم “یکــ انتظار واقعــــی” است .


- “اللهم ارنـــی الطلعة الرشیــــده” -

 

دارد تمـــآم مے شـود اللهـم انے اسـئـلـڪــ هـــآ

✓✓ ڪوله بارت بر بند ..
شاید این چند سحر فرصتِ آخــ ـر باشد ..
ڪه به مقصد برسیم ..
بشناسیم خــُــدا را و بفهمیم ڪه { یڪ عمر چه غافل بودیم !! }

 

 

وداع با ماهِ مبارک

از اینجا (+) دانلود کنید


 4 نظر

کم کم زینب برای گودالِ قتلـگاه آماده می شود

09 مرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

پهلوے شکستـــــ ه

فـرقِ شکافتـــــ ه

جگـرِ پـاره پـاره . .


کم کم زینب سلام الله علیها برای گودالِ قتلـگاه آماده می شود !

 

 نظر دهید »

یکی از دغدغه های مقام معظم رهبری : آموزس فلسفه به کودکان

03 مرداد 1392 توسط طلبۀ کوچک

پیوند: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23037

 

« فلسفه شكل دادن فكر است، یاد دادنِ فهم كردن است، ذهن را به فهمیدن و تفكر كردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید. »
این عبارات بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌ی جایگاه و اهمیت مقوله‌ی تفكرورزی و آموزش فلسفه به كودكان در مدارس است. این مسئله از سالیانی پیش یكی از دغدغه‌های آیت الله العظمی خامنه ای بوده و در برهه‌های مختلف توسط ایشان مطرح شده است.
آموزش فلسفه به كودكان از دوره‌ی دبستان از جمله مطالبات ایشان از آموزش و پرورش و معلمان است.


آنچه در ادامه می آید گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی این مسئله است:

♥ معلّم مى‌تواند فكر كردن را به كودك بياموزد
توسعه سياسى و توسعه فرهنگى يعنى چه؟ توسعه فرهنگى و سياسى اين است كه انسانها در جامعه احساس كنند كه مى‌توانند درست بينديشند، درست بفهمند و درست فرا بگيرند. اگر كشورى بتواند خود را به اين‌جا برساند، توطئه‌ها و گمراه‌گريها در آن اثر نمى‌كند. اين چيز خوبى است، اما اين با جنجال و غوغا و هاى و هوى و روزنامه بازى و امثال اينها درست نمى‌شود؛ به‌دست معلّم درست مى‌شود. توسعه سياسى و توسعه فرهنگى را معلّم پايه‌گذارى مى‌كند. شما هستيد كه در داخل مدارس خودتان، اين كودك را از هفت سالگى تحويل مى‌گيريد و در هجده، نوزده سالگى تحويل دانشگاه مى‌دهيد. اساسى‌ترين و مهمترين دوران عمر اين كودك، با شما معلّمان است. بايد كشور و جامعه روى اين مسأله حساب كنند. معلّم، يعنى آن كسى‌كه مى‌تواند خصوصيّات اخلاقى خوب را در بچه پرورش دهد؛ معلومات خوب را به كودك بياموزد؛ فكر كردن را به كودك بياموزد؛ استقلال رأى را به كودك بياموزد. 1378/02/15


♥ بسط فلسفه با ادبیات جذّاب
يكى از رشته‌هاى تأليف و كار فلسفى، نوشتن فلسفه براى كودكان است. كتابهاى فلسفىِ متعدّدى براى كودكان نوشته‌اند و ذهن آنان را از اوّل با مبانى فلسفى‌اى كه امروز مورد پسند ليبرال دمكراسى است، آشنا مى‌كنند. يقيناً در نظام شوروى سابق و ديگر نظامهاى ماركسيستى اگر دستگاه فلسفه براى كودكان و جوانان بود، چيزى بود كه مثلاً به فلسفه‌ى علمى «ماركس» منتهى شود. ما از اين كار غفلت داريم. من به دوستانى كه در بنياد ملاّصدرا مشغول كار هستند، سفارش كردم، گفتم بنشينيد براى جوانان و كودكان كتاب بنويسيد. اين كارى است كه قم مى‌تواند بر آن همّت بگمارد. بنابراین از جمله كارهاى بسيار لازم، بسط فلسفه است؛ البته با مبانى مستحكم و ادبيات خوب و جذّاب. 1382/10/29


♥ آموزش فلسفه از دوره دبستان
اگر آموزش و پرورش در يك كشور ارتقاء پيدا بكند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محيط زيست، مرگ و مير، بارورى، زيبايى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با يكديگر، و فراتر از همه‌ى اينها، در دين، فلسفه و اخلاق تأثير خواهد گذاشت. امروز در دنيا به زبان كودكى به كودكان فلسفه مى‌آموزند؛ يعنى چيزى كه از نظر بعضى از طراحان كشور ما بى‌معنى است؛ فكر مى‌كنند فلسفه مخصوص آدمهاى ريش و سبيل‌دار و كسانى است كه يك سنى از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حيات، امروز پيشروان علمى دنيا را به اينجا رسانده كه بايد فلسفه را از دوره‌ى دبستان به كودكان تعليم داد؛ البته با زبان كودكى. 1385/02/12


♥ جای خالی فكرمحوری
[غربی‌ها] شيوه‌هاى آموزش پرورشىِ خوبى داشتند و ما هم از آنها ياد گرفتيم. اينكه دبستانها از مكتبخانه‌هاى قديم بهتر بود؛ دبستان، دبيرستان، تقسيم‌بندى‌ها، خوب بود، اينها را كه ما رد نميكنيم؛ اينها مفيد است؛ اما بالاخره چقدرش، چه‌جورش، با كدام رويكردش، ما ديگر به اين توجه نكرديم و يكپارچه گرفتيم. آنها گفتند شش كلاس اينجور باشد، شش كلاس آنجورى باشد، ما همان را آورديم. بعد، آنها روششان را تغيير دادند، پنج كلاس و سه كلاس و فلان، ما هم اين را ياد گرفتيم، آورديم. خوب، اينكه نميشود. آنها كتاب درسى با درسهاى مختلف داشتند، گفتند اينها را تعليم بدهيد، ما هم همينطور اين تراكم تعليمات را فرا گرفتيم. شيوه‌ى سازماندهى آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا يك شيوه‌ى تقليدى محض است. اين درست نيست. ما بايد نگاه كنيم ببينيم چه لازم داريم، اين شيوه‌اى كه هست، كجايش معيوب است. اين شيوه عيوبى دارد كه يكى از عيبهايش همين حافظه‌محورى است به جاى فكرمحورى. آموزش و پرورش ما حافظه‌محور است. بچه‌ها بايد همينطور دائم محفوظات درست كنند. 1387/02/12


♥ ذهن كودك را به تفكر كردن عادت دهید
امروز در كشورهاى پيشرفته‌ى مادى دنيا، يكى از كارهاى اساسى و يك رشته‌ى مهم، تدريس فلسفه براى كودكان است. خيلی‌ها در جامعه‌ى ما اصلاً تصور نميكنند كه براى كودك هم فلسفه لازم است. برخى تصور ميكنند فلسفه به معناى يك چيزِ قلمبه سلمبه‌اى است كه يك عده‌اى در سنين بالا به آن توجه ميكنند؛ اين نيست. فلسفه شكل دادن فكر است، ياد دادنِ فهم كردن است، ذهن را به فهميدن و تفكر كردن عادت دادن است؛ اين از اول بايد به وجود بيايد. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همين فلسفه‌ى كودكان حائز اهميت است، اما عمده شيوه است؛ يعنى كودك از اول كودكى عادت كند به فكر كردن، عادت كند به خردورزى؛ اين خيلى مهم است. 1391/07/20

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11

معبری به آسمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پایِ منبرِ عمار ولایت ؛ آقای پناهیان
  • دلنوشته
  • دلنوشته
  • درس اخلاق
  • طلبگی
  • حجاب
  • اخبار حوزه
    • اخبار پژوهشی
  • توصیه های مقام معظم رهبری
  • مناسبتی
  • مقالات علمی
  • منتظران ظهور
  • خانه

آرشیوها

  • مهر 1395 (2)
  • شهریور 1395 (4)
  • مرداد 1394 (6)
  • مرداد 1393 (1)
  • تیر 1393 (3)
  • خرداد 1393 (2)
  • بهمن 1392 (1)
  • دی 1392 (2)
  • آذر 1392 (6)
  • آبان 1392 (3)
  • مهر 1392 (5)
  • شهریور 1392 (2)
  • بیشتر...

آمار

  • امروز: 21
  • دیروز: 4
  • 7 روز قبل: 8
  • 1 ماه قبل: 279
  • کل بازدیدها: 119901

اوقات شرعی

آیه قرآن
حدیث موضوعی

کد برای وبلاگ، کد آهنگ وبلاگ، کد قالب وبلاگ بلاگفاکد مداحی برای وبلاگ، کد نوحه برای وبلاگ، کد مولودی برای وبلاگحب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل

کد ذکر ایام هفته
  • کد نمایش افراد آنلاین
  • معبری به آسمان

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس